نوازندگی او هیچوقت بیتنوع نبود و این کیفیت را او با وجود کاستیهایی در تعلیم موسیقی و با وجود خود-ویرانگریهای مشهور عام و خاصش، تا سنین آخر عمر حفظ کرد. هنر اصلی پرویز یاحقی در بداههنوازی به شیوه خاص خودش بود. بدون اینکه از قبل، درگیر متن آماده و از پیش حاضر شدهای باشد، خود را آماده اجرای آن رویدادی میکرد که در یک لحظه خاص، درون او اتفاق میافتاد، صدها هزار نفر از مشتاقان ساز او نیز شیفته همین سحاریها و شگفتآفرینیهای او بودند.
با چنین شخصیتی، نه امکان کار اداری برای او در رادیو وجود داشت نه میتوانست معلمی و آموزگاری کند. اطلاق عنوان معلمی برای او بی معناست اگر چه مقلدان بسیاری دارد. میگویند داوود پیرنیا برای او هرگونه قید و بند و تشریفات و موانع اداری را برای ورود و خروج او (هر ساعت که بخواهد) در رادیو، حذف کرده و استودیویی شبانه روزی برای ورود خلاقالساعه آقای یاحقی مهیا کرده بود تا هر وقت حالی داشته باشد، بیاید و بنوازد و ضبط شود و به یادگار بماند، یاحقی به این درایت و شعور نیاز داشت تا بتواند شاهکارهای خود را خلق کند و همیشه او را پیرنیا به عنوان شخصیتی بیمانند یاد میکرد در سالهای بعد از انقلاب.
چنین امکانی را در منزلش درست کرد. دوستان و حامیانش برای او پیشرفتهترین دستگاهها و وسایل را از خارج آوردند و برایش شرایطی را مهیا کردند که با خیال راحت بتواند آنچه را که غیرمنتظره در شبانهروز به او الهام میشود را آزادانه و با کیفیت عالی ضبط کند.
ناگفته نماند که پرویز یاحقی، در شناخت دستگاههای صوتی و فن ضبط صحیح استعداد قابل توجهی داشت و از این نظر هم بین موسیقیدانهای ایرانی، شاخص بود. میگویند بیش از یک صد ساعت همنوازیهای او همراه با جواد معروفی، ناصر افتتاح، جلیل شهناز، فرهنگ شریف، جهانگیر ملک و فضلالله توکل (و دیگران) با کیفیت مطلوب ضبط شده و نگهداری میشود و در آینده نزدیک به تدریج منتشر خواهد شد. پرویز یاحقی در ماههای آخر عمر، امتیاز نشر تمام آثارش را به ناشر جوان و پیگیری بخشید که بیریا با او رفتار کرده بود.
برخورد او اثر عمیقی در پرویز یاحقی به جا گذاشته و او را قابل اعتماد یافته بود و در واپسین سال های انزوا، بیش از همه بیژن فرازی (شوهر خواهر یاحقی و از معتبرترین کارشناسان حوزه برنامههای «گلها»)، دکتر جهانشاه برومند (نوازنده شهیر ویولون)و… بابک بختیاری (نوازنده جوان و از شیفتگان پرشور یاحقی) بودند که احوال او را رسیدگی میکردند و انتشار مرتب و آبرومند آثار پرویز یاحقی با نظارت و مشاورت این افراد است که تحقق درستی خواهد یافت.
شنبه چهاردهم بهمن، در محوطه سرد و خاکستری پشت تالار وحدت، جمعیتی نه در حد و شمار دوستداران هنر او، گرد آمده بودند، همه سوگوار و بهت زده، گویی کسی مرگ پرویز یاحقی را باور نداشت، محمدرضا شجریان از او با مهر و احترام یاد کرد و پری زنگنه جمله زیبایی گفت: «ویولونش را با خودش به خاک بسپارید چون هیچ کس دیگری نمیتواند آن را مثل خود پرویز بنوازد.»
قاسم رفعتی، «به رهی دیدم برگ خزان» را در آن سرمای زمستان با دردی در گلو و فریادی در اوج خواند. باقی مانده پیکر پرویز را به خاک سپردند و فیلمها نشان میدهد که در بهشت زهرا، حتی به اندازه نصف جمعیت حاضر در تالار وحدت هم به تودیع هنرمند محبوب نیامده بودند.
همشهری (۲۰ اسفند ۱۳۸۵ )
۱ نظر