نگاهی تحلیلی به آسیبهای پرورش استعداد در توسعه پایدار صنعت موسیقی ایران
همه ما کم و بیش از عجایب آنچه به اصطلاح صنعت موسیقی و به طور مشخص ژانر موسیقی پاپ در کشورمان شنیده و خواندهایم. عجایبی که حجم زیادی از آن اصلا خوشایند نیست. از ستاره شدن یک شبه برخی از خوانندگان تا محو شدن یک شبه خوانندگانی که تمام سالهای گذشته شان کنسرت داشتند. فنون مختلف فروش بلیط کنسرت و اجراهایی که بخش زیادی از صدای کنسرت در آن، باز پخش قطعات از پیش ضبط شده است تا اظهارنظرهای عجیب و غریب اهالی این موسیقی در مورد برخورد با انسانها به عنوان کالا. از کنترل عجیب عاقدان قرارداد خوانندگان و نوازندگان بر همه چیز و حتی زندگی این خوانندگان تا فروپاشی زندگی زناشویی بسیاری از ستارههای پاپ درست یکی دو سال پس از مطرح شدن و بزرگ شدن در همین صنعت.
هرچند این روال در سایر کشورها و بازارهای دیگر موسیقی هم وجود دارد اما در عوض راههای فعالیت در بازرا موسیقی در کشورهای دیگر متنوعتر است و مدلهای مختلف تجاری و آشنایی و شناخت و مقبول بودن فعالیتهای متفاوت گروهها و خوانندگان توسط مخاطبان موسیقی باعث میشود تا بالاخره اگر گروههای موسیقی یا نوازندگان و خوانندگان بخواهند فعالیتی داشته باشند، بتوانند به حداقلهایی در حوزه و ژانر مورد فعالیت خود داشته باشند. اما در کشور ما از آنجایی که شرایط فعالیت در بازار موسیقی ایران شرایط بی اندازه منحصر به فردی است، اتفاقهای ناخوشایند آن تاثیر بسیار شدیدی تری بر فعالان موسیقی دارد.
نگارنده چه به عنوان نوازنده و آهنگساز و چه به عنوان مطبوعاتی در حوزه موسیقی، با انواع این داستانهای نا خوشایند آشنایی دارد اما داستان واقعیای که چندی پیش و از طریق یکی از نوازندگان سرشناس به اطلاع نگارنده رسید از عجیبترین این داستانهای تلخ است. شایان ذکر است به دلیل پیشگیری از تبعات احتمالی بازگویی این داستان برای نوازنده مذکور، در ادامه متن از نام مستعار استفاده شده است.
در این نوشته همچنین داستان دیگری هم در کنار این داستان تلخ داستان آورده شده. داستان تلخ دیگری از وجود مرزی نامرئی که همچون سدی در مقابل گروههای کوچک و با استعداد موسیقی کشیده شده است و نمیگذارد تا آنان به حداقلهایی که لازمه ماندن و شکوفایی و به بار نشستن در این رشته است برسند.
داستان اول:
مرتضی نوازنده ساز گیتار الکتریک است. او چندین سال است که با تعدادی از تنظیمکنندههای سرشناس موسیقی پاپ و راک همکاری میکند و چون در نوازندگی هم تکنیک بالایی دارد و هم با احساس ساز میزند، در بسیاری از قطعات ساخته شده توسط این تنظیم کنندگان، تک نوازی میکند. او در سالهای اخیر همچنین در چند گروه شناخته شده به عنوان نوانده روی صحنه رفته و اخلاق حرفهای و خصوصیات فردی او باعث شده تا یکی از نوازندگان کاملا بی حاشیه و خوشنام باشد.
چند ماه پیش یکی از بزرگترین گروههای پاپ حال حاضر برای جذب نوازنده، از مرتضی دعوت میکند تا در روز مشخصی نزد مدیران پروژه این گروه برود. مرتضی هم طبق رسم مصاحبههای کاری برای نوازندگان، قطعه خاصی را برای اجرا جلوی مدیر برنامه این گروه پاپ تمرین میکند. این قطعه خاص، قطعهای است مشکل که نوازندگی آن تسلط نوازنده بر فنون نوازندگی را نشان میدهد. مرتضی در روز و ساعت مقرر در مکان مصاحبه حاضر میشود. پس از سلام و احوال پرسی، ساز را در دست میگیرد و مشغول نواختن قطعه میشود. مدیر برنامه گروه پاپ، پس از گذشت تنها ۳۰ ثانیه با لحنی تمسخر آمیز و با استفاده از رکیکترین کلمات به مرتضی میگوید که ادامه ندهد. فحوای کلام این مدیر برنامه پس از مودبانه سازی به این گونه است: «نزن آقا! نزن! این چه خضعبلاتی است که میزنی؟ به من یک چیز را بگو! آیا میتوانی روی صحنه ادا در بیاوری؟»
مرتضی از تعجب خشکش زده. او ذاتا آدم مبادی آدابی است. او حالا از شنیدن کلمات رکیک صورتش سرخ شده. عصبانی است و نمیفهمد معنی حرف این مدیر برنامه از این که میپرسد آیا بلد است ادا در بیاورد چیست.
۱ نظر