علامه مشکوه، شرح مشبع و مستوفایی در باب انتساب این نسخه به شخص شیخالرئیس بیان داشته و با دلایل کافی، انتساب آن را به ابوعلی مسکویه رد کرده است و جالب اینکه یکی از دلایل او به مباحث «موسیقایی» ربط مییابد:
«صاحب نامه دانشوران از رساله حاضر نسخهای مغلوط به دست داشت و چون در مقدمه نسخه مورد اشاره، در القاب علاءالدوله، کلمه «الدین» در «عضدالدین» به کلمه «الدوله» که شبیه آن است تحریف شده بوده و به جای «عضدالدین»، «عضدالدوله» نوشته بوده، غلط ناسخ [است] و اطلاع نداشتن خود او از اینکه مصنف در دیباچه پارسی خود غالباً لقب «عضدالدین» [را] هم با القاب «علاءالدوله» توأم مینماید، سبب شده است که مصنف «نامه دانشوران» رساله حاضر را تصنیف زمان عضدالدوله دانسته و به واسطه همین اشتباه «ابوعلی سینا» را که در عنوان کتاب بوده، تحریف «ابوعلی مسکویه» شمرده و چون قرینهای بر درستی مدعای خود نیافته (با اینکه مسئله موسیقاری بدون نبض در این رساله و در کتاب قانون اختلاف دارد)یاری جسته است.
در صورتیکه این مسئله، بدون اختلاف در اینجا و در کتاب قانون به یک نحو آمده و با اینکه در هر دو کتاب، شیخ با رأی جالینوس مخالف است و (ضبط نسب موسیقاری را برای پزشک غیرممکن و برای موسیقیدان هم دشوار میداند)، در اینجا قدری عصبانی شده و چنان که عادت وی بوده، قلم را از رشته علمی منحرف و به بدگویی و طعنه زدن بر جالینوس آلوده ساخته است».
در اینجا به یکی از متون پرمایه و خواندنی به اسلوب قدیمی برمیخوریم که البته جزو حواشی و یا پاورقیهای استاد مشکوه بر مقدمه خویش است و نشاندهنده احاطه نظری او بر «مکتوبات موسیقاریه» است و البته نشاندهنده علاقهای که او محققاً به این هنر شریف داشته ولی خود عملاً دستاندرکار نبوده و تنها به نظارهای از راه دور بسنده کرده است.
رساله رگشناسی، هم از حیث انتساب به ابن سینا و هم قدمت بسیارش و هم پارسی بودن آن، اهمیت زیادی دارد و از منظر تاریخ علم موسیقی در ایران قدیم نیز حائز اهمیت است.
حواشی مشکوه بر مقدمه خود و اشاره به «مباحث موسیقاریه»:
جالینوس پندارد که قدر محسوس از مناسبات وزن آن است که بر یکی از نسب موسیقاری مذکور باشد یا بر نسبتالکل و الخمسه و آن بر نسبت سه ضعف است چه آن نسبت ضعف است که با نسبت زائد به نصف تألیف شده و آن همان است که آن را نسبتالذی بالخمسه نامند، و بر نسبتالذی بالکل و آن ضعف است، و بر نسبتالذی بالخمسه و آن زائد به نصف است و بر نسبت الذی بالاربعه و آن زائد به ثلث است که بر نسبت زائد به ربع بعد محسوس نمیشود و من ضبط این نسبتها را به حس (به حبس) بزرگ میشمارم و آسان میدانم بر کسی که به درج ایقاع و تناسب نغمهها به ممارست صناعت معتاد باشد… . (کتاب القانون، چاپ تهران، تعلیم سوم از فن دوم از کتاب اول ص ۸۷)
در علم موسیقی دو بحث میکنند یکی: از احوال نغمهها از آن رو که میان آنها مناسبت و منافرتی موجود است و آن را تألیف نامند.
۱ نظر