صنعت موسیقی در آن زمان مدل تجاری عجیبی داشت. استعدادیابها خوانندهها و نوازندههایی را شناسایی میکردند که بتوانند ارزان تر، آثار خوانندگان و نوازندگان دیگر را باز آفرینی کنند. پس از شناسایی و اطمینان از کارایی این خوانندگان بازآفرین، آنها به استخدام شرکتهای موسیقی در استودیوها و دفاتر شرکتها مستقر میشدند. خوانندگان مستقر در شرکتهای موسیقی به دلیل داشتن تواناییهای حاصل از آزمون و خطای مکرر، میتوانستند با تنظیم فاصله از دهانه شیپور، ضبط تمیزتری نسبت به بهترین و معروفترین خوانندگان آن زمان داشتهباشند.
زیرا خوانندگان معروف و سرشناس فقط آواز را به بهترین وجه می خواندند اما حساب و کتاب بلندی و کوتاهی صدای آواز را نداشتند. در فناوری آن زمان، وقتی صدایی زیادی از حد برای ضبط بلند بود، کیفیت آن تکه از آهنگ بسیار خراب از آب در میآمد و به اصطلاح آن زمان، صفحه میسوخت. از سوی دیگر اما خوانندگان مستقر در شرکت ها می توانستند با رعایت فاصله دهان خود از قیف شیپورمانند ضبط صدا، از بوجود آمدن این ایراد جلوگیری کنند.
به این ترتیب نیازی هم نبود که برای ثبت موسیقی سیاهان از خود سیاهان استفاده شود. اگر احیانا موسیقی خاصی از آرتیست سیاهپوستی مورد توجه قرار میگرفت، فقط کافی بود که آن موسیقی به نوعی توسط گروه نوازندگان و خوانندگان سفید پوست و متخصص شرکتهای موسیقی، باز اجرا شود.
اما از طرفی، دستیابی به اصالت یکی از مهم ترین دلایلی است که در طول تاریخ کاوشگران زیادی را از غرب به نقاط مختلف جهان فرستاده. همین مسئله در مورد ثبت موسیقی سیاهان هم اتفاق افتاده است. در زمانی که صنعت موسیقی چشم و گوش خود را بهروی موسیقی واقعی و اصیل سیاهان بسته است، کتابخانه مجلس آمریکا، مامورانی را با دستگاه ضبط صدا به نقاط مختلف کشور اعزام میکند. صنعت موسیقی هم پس از این اقدام دولتی، به فکر ثبت و نه باز آفرینی آهنگی ها سیاهان میافتد. این تلاش حاصل خود را در یکی از مهم ترین فاکتورهای صنعت موسیقی نشان میدهد: پول. موسیقی سیاهان خوب به فروش میرسد و سفیدپوستان حاضرند برایش پول خرج کنند.
این بخشی از تاریخ صنعت موسیقی آمریکا است که به سالهای دهه ۱۸۹۰ تا ۱۹۲۰ مربوط میشود. فناوریهای مختلف ضبط صدا از آن زمان تا کنون آمده و جای خود را به دیگری داده. یک قطعه موسیقی ضبط شده از سیلندر مومی یا آلومینیومی، جای خود را به صفحه گرامافون، نوار الکترومغناطیسی، سی دی داد و اکنون با آمدن فناوری اطلاعات و راههای ارتباط مبتنی بر اینترنت، یک اثر ضبط شده دیگر چیزی نیست که بشود آن را در دست گرفت بلکه کدهایی است که پس از رمزگشایی بهصورت موسیقی شنیده میشود. اما جالب است که رویه صنعت موسیقی از صد سال پیش تا کنون و با وجود این همه انقلاب فناورانه، در اساس و بنیان خود همچنان مشابه همان روزهای نخست است.
مرزهای نامرئی
به دلایل متعددی که مهمترین آن مسایل نژادپرستی است، حد و مرزی نامرئی برای بزرگشدن آرتیستهای سیاهپوست در صنعت موسیقی آمریکا وجود داشته است. حتی فروش آثارشان تا برههای از زمان، در فروشگاههای عرضه صفحه گرامافون جداگانه یا در قفسههای جداگانهای صورت میگرفته و آثارشان از برنامههای رادیویی مخصوص سیاهان پخش میشده. حد و مرز نامرئی بزرگ شدن و قدرت گرفتن آرتیستهای سیاهپوست تا حدی جدی است که مصداق آن را میتوان تا سال ۱۹۸۰ و با ظهور شبکه تلویزیونی امتیوی ، و مخالفت مدیران این شبکه از پخش نماهنگهای مایکل جکسون به وضوح مشاهده کرد.
۱ نظر