اگر بخوایم گرایشات فکری و رویکردهای موسیقایی شما را در طول تاریخ بررسی کنیم به تغییر مسیرهایی برمی خوریم؛ مثلا زمانی گرایش زیادی به مکتب مجید کیانی داشتید و طبیعتا برای هنر و خدمات افرادی که در مکتب وزیری بودند، ارزش زیادی قائل نبودید ولی انتشار کتاب وزیری نامه همه را شوکه کرد؛ از طرفی در مجله مقام از شما مقالاتی درباره افرادی دیده می شد که کمتر کسی فکر می کرد کوچکترین ارتباط فکری با آن ها را داشته باشید؛ چقدر این مقالات تحت تاثیر رویکرد مجله مقام و به طور کلی مدیریت وقتِ موسیقیِ حوزه هنری بود؟
مقاله درباره علیرضا مشایخی، کامران داروغه و حتی آغاسی! این مقاله آغاسی کارش به مجلس کشیده شد و مجلس از حوزه هنری شکایت کرد! من وقتی که ابتدا جذب اول شخصیت و بعد افکار آقای مجید کیانی شدم، همان موقع هم من تعلق عمیقی به مکتب وزیری و آثار خالقی، صبا و معروفی داشتم. این مربوط به نوستالژی من بود و از بچگی من این صدا را شنیده بودم و دوست داشتم. من به آقای لطفی (که خدا رحمت شان کند) هم گله کردم که چرا از طرف من آن مطلب را در کتاب سال شیدا نوشتید که علاقمند برنامه گلچین هفته و مکتب بازگشت هستم؟ مطلقا چنین نبوده! من از سن ده – یازده سالگی (بدون اینکه بخواهم بگویم سلیقه من درست بوده یا نه) آن صدا دهی ارکستر ایرانی را دوست نداشتم؛ یعنی ارکستر ایرانی اونیسون که محورش بر اساس سازهای کششی نیست.
اصلا حفظ و اشاعه به کنار، من نمی فهمم ارکستری که بنیان اش بر اساس سازهای مضرابی است یعنی چه؟ من همان بی میلی و عدم کششی که به ارکسترهای عارف، شیدا و کارهای چاووش دارم به ارکستر مضرابی آقای دهلوی هم داشته ام.
شما مگر تکنوازی پیانو یا مثلا پیانوی چهاردستی گوش نمی کنید؟
البته آنها را دوست دارم ولی این هم ژانر قالبی نیست. ضمن اینکه مسائل آکوستیکی روی این سبک ها در نظر گرفته شده است و حساب دارد؛ در مورد این آثار تجربیاتی شده است که مسائل ریاضی و آکوستیکی آن بررسی شده است و صدای درستی می دهد.
وقتی تک تک این سازها به خوبی بخوانند قاعدتا نباید در گروه نوازی هم بد بخوانند.
به نظر من اینطور نیست، مخصوصا که بعضی از سازها در گروه نوازی مشکل کوک دارند، مخصوصا در ارکستر مضرابی بزرگ آقای دهلوی.
خب مشکل کوک که مسئله دیگری است و قابل حل است.
شما بخواهید نقاشی کنید می توانید با خط ممتد کار کنید و یا با نقطه چین؛ بله می شود با نقطه چین هم نوشت ولی سبک قالبی نمی تواند باشد.
خود شما هم که مدتی سنتور و پیانو زده اید و با این فضا بیگانه نیستید.
بله ولی در نهایت از ابتدا علاقه من همان سبک موسیقی کششی وزیری و خالقی بود. آن زمان من جذب آقای مجید کیانی شدم به این خاطر که سئوالاتی که در آن زمان در ذهن من شکل گرفته بود را کسی نبود که توضیح دهد. آقای دکتر صفوت که دست کسی به دامن اش نمی رسید، آقای لطفی که در خارج بود، آقای طلایی هم خارج بود و اکثر آنهایی که جزو آن گروه بنیادگرای موسیقی ایرانی بودند در دسترس نبودند و در آن زمان آقای کیانی بود که قابل دسترس من و فعال بود.
در آن زمان (نه امروز) بعد شخصیتی موسیقیدان برای من خیلی پر اهمیت تر بود تا بعد استعداد و خلاقیت هنری. اخلاق و رفتار های بسیاری از موسیقیدانان خلاق در آن زمان، عملا جوان های ۲۰-۲۲ ساله را می رماند یعنی رفتارهایی از آنها می دیدیم که با رویاهای ما از موسیقیدان موسیقی ایرانی سازگار نبود. انتظار داشتیم او هم مثل موسیقی اش زیبا و متعالی باشد که نبود. ما راه را اشتباه می رفتیم و کسی نبود به ما بگوید که اساسا موضوع تالیف و مولف دو چیز متفاوت است.
جدا از این موضوع خیلی وقت ها یک هنرمند در موقعیت های مختلف دو شخصیت متفاوت دارد؛ من به خاطر می آورم که آقای پرویز یاحقی موقع نوازندگی کاملا انسان متفاوتی بود تا زمانی که ساز را زمین می گذاشت. ما در آن مقطع زمانی نه تجربه و پختگی داشتیم و نه یک راهنما داشتیم که اینها را به درستی برای توضیح بدهد. یک جامعه آرمان زده اتوپیا باف (نمی گویم آرمان گرا) که ما را هم خواه نا خواه تحت تاثیر خودش قرار می داد.
۱ نظر