گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

بوی گل و افیون: دوگانه‌ی انقلاب / اصلاح (۳)

داوود پیرنیا (بنیانگذار برنامه گلها) و رهی معیری (شاعر و ترانه سرا) در ایستگاه رادیویی ارگ

نقد برنامه‌ی گلها در مجله‌ی موزیک ایران (۱)

نوشتار اوّل: «ارکستر گلها»

به نظر می‌رسد که موزیک ایران تا دو سال پس از آغازبه‏ کارِ برنامه‌ی گلها واکنشی جدی به آن نشان نمی‌دهد. این موضوع تا حدی عجیب است، زیرا موزیک ایران به‏ طور مداوم، تقریباً در هر شماره، درباره‌ی برنامه‌های موسیقیِ رادیو نوشته‌هایی عموماً انتقادی منتشر می‌کند.

در متنی که با عنوانِ «ارکستر گلها»، در آبان ۱۳۳۶، در مجله منتشر می‌شود (بی‌نام ۱۳۳۶: ۱۸، ۳۷)، از همان ابتدا روشن می‌شود که موضعِ مجله درباره‌ی این برنامه‌ها هم موضعی چندان پذیرا نیست. این متن، که نویسنده‌اش، چون بسیاری از نوشته‌های دیگرِ مجله‌ی موزیک ایران، نامعلوم است، با معرفیِ دو دیدگاه درباره‌ی برنامه‌ی گلها آغاز می‌شود، بی‌آنکه معلوم کند که هر یک از این دو دیدگاه از سوی چه کسانی طرح می‌شوند. نویسنده دیدگاه اول را چنین تشریح می‌کند:

«عده‌ای معتقدند که برنامه‌ی گلهای رنگارنگ و گلهای جاویدان یک روحیه‌ی درویشی و بی‌بندوباری در مردم به‌وجود می‌آورد و موسیقیِ تخدیرکننده و اشعارِ عرفانیِ آن مردم را به سوی طرزتفکرِ «دنیا هیچ» است و «این نیز بگذرد» سوق می‌دهد. زمانِ ما این طرز تفکر را نمی‌پسندد و قرنِ شتابناکِ ما این اصول و عقاید را مردود می‌شمارد. (همان: ۱۸)»

در نظر نویسنده، اعتقاد گروه دوم این است که، در میان برنامه‌های موسیقیِ مبتذل و «خارجی»ِ رادیو، گلها غنیمتی است و «موسیقیِ واقعاً ایرانی» را اجرا می‌کند (همان). پس از بیان مقدمه‌ای انتقادی درباره‌ی سازوکارِ اجراییِ برنامه‌های گلهای جاویدان و گلهای رنگارنگ، که موضوعاتی چون انتقاد به پیرنیا، نحوه و میزان پرداخت حقوق نوازندگان، «پیراهن عثمان»شدنِ برنامه برای مسئولین رادیو در جواب اعتراض‌ها به وضع موسیقی رادیو، و نهایتاً تنها یک بار پخش‏ شدنِ آن از رادیو را در برمی‌گیرد، نویسنده به تشریح دیدگاه‌های «گروه اول» می‌پردازد؛ گروهی که معتقدند برنامه‌ی گلها مُبلِّغِ «روحیه‌ی درویشی و بی‌بندوباری» و، از نظر موسیقایی، «تخدیرکننده» است.

نویسنده از دریچه‌ای تاریخی بحث می‌کند تا ثابت کند موسیقیِ گلها مربوط به زمان خود نیست:‌

«تصوف و عرفان زاییده‌ی یک دوران خاص اجتماعی است؛ دوره‌ای که ملت ایران، بعد از قیام‌ها و انقلاب‌های پیاپی، با شکستِ کمرشکنی مواجه شد. (همان: ‌۳۷)»

در حالی‌که:

«همان‌طور که هر پدیده‌ی اجتماعی بعد از دوره‌ای با سلیقه‌ها و شرایط زمانیِ دوره‌ی بعد جور درنمی‌آید، تصوف و عرفان، بعد از چند قرن و مخصوصاً بعد از دوره‌ی جدید که پیش از انقلابِ مشروطیت شروع می‌شود، علتِ وجودیِ خود را از دست داد و تبدیل به یک نیروی منحط شد که در مقابل نیروهای ترقی‌خواه اجتماعی قرار گرفت. از این رو، نمی‌توان دوباره در کادر وسیع‌تری تصوف و عرفان را رواج داد. (همان)»

پی نوشت

۱- علاوه بر نقدهایی که در این مقاله گرد هم آمده است، بعضی اشاراتِ انتقادیِ دیگر هم درباره‌ی برنامه‌ی گلها در موزیک ایران وجود دارد که با توجه به دغدغه و موضوع نوشته‌ی حاضر، از نظر کمّی و کیفی و رویکرد، مستعدِ پرداختِ جداگانه نبودند؛ مانند نقدِ اظهاراتِ داوود پیرنیا درباره‌ی دلکش که در یکی از «دو دو تا پنج‌تا»های موزیک ایران منتشر شده است (حسابگر ۱۳۳۹الف: ۲۵) یا پاره‌نوشتی مشابه درباره‌ی اختلاف مرضیه و پیرنیا در یکی دیگر از «دو دو تا پنج‌تا»ها (حسابگر ۱۳۳۹ب: ۲۸).

کامیار صلواتی

کامیار صلواتی

متولد ۱۳۶۹، تویسرکان
پژوهشگر حوزه‌ی موسیقی کلاسیک ایرانی و تاریخ معاصر موسیقی در ایران
کارشناس ارشد مطالعات معماری ایران از دانشگاه تهران

۱ نظر

بیشتر بحث شده است