کاربرد سهلانگارانه و غیر دقیق واژگان و اصطلاحات
۱- سهلانگاری در کاربرد واژۀ کلاسیک و اصطلاح کلاسیکسازی وجود دارد که «کتاب را بخشی از جریان کلاسیکسازی موسیقی» (ص ۱۰ سطرهای ۱۳ تا ۱۵) در مفهوم «چشمانداز رو به رشد و آیندۀ موسیقی ایرانی» میداند. اما بهطور دقیق واژۀ کلاسیک و اصطلاح کلاسیکگرایی در معنای رایج آن:
«به میراث بزرگ ادبی و هنری مربوط به هر فرهنگی، و یا برجستهترین آثار متعلق به هر دورهای، اطلاق میشود. و اصول و معیارها و کیفیتهای کلاسیک در آکادمیها چون ضوابطی تغییر ناپذیر و معتبر برای همۀ زمانها تفسیر شد. از این رو در سدۀ نوزدهم، کلاسیکگرایی معنای محافظهکاری و واپسگــرایی به خود گرفت. [یا] در سدۀ بیستم، واژۀ کلاسیک کیفیتهای وضوح و صراحت، منطقی بودن، پیروی از قوانین مقرر در صورت و صناعت، و یا حتی تقارن و تناسب آشکار را مشخص میکند» (پاکباز ۱۳۸۱، ص ۴۱۶).
لذا کلاسیک نامیدن موسیقی ایرانی از منظر «چشمانداز روبه رشد و آیندۀ آن»، بدون تعریف و تبیین دقیق مفهوم کلاسیک و ارتباطش با هنر و آواز و موسیقی ایرانی، صرفاً بر پایۀ برداشتی شخصی غیرعلمی است. بدون تفکیک منظور مولف از موسیقی کلاسیک و ویژگیهای آن در معنای عام یا موسیقی مربوط به آن دوره، یا نامگذاری که «بعدها در ایجاد عباراتی نظیر عربی کلاسیک و چینی کلاسیک الگو قرار گرفت تا به عبارات و ساختارهای بسیار قانونمندی که فرهیختگان این ملل در دوران طلایی فرهنگ آنها خلق کردند و نسلهای بعدی نویسندگان و محققان در حفظ آنان کوشیدهاند، دلالت داشته باشد.» ( کلی ۱۳۸۳: ۳۸۳).
یا حتی مولف تمایل به استفاده از لفظ آوازی (پانویس صفحۀ ۹ کتاب) به جای کلاسیک دارد، فاصلۀ معنایی که به این آسانی پرشدنی نسیت. البته در گذشته این کاربرد سهلانگارانۀ واژه یا اصطلاح کلاسیک در آثار دیگر ایشان نیز به درستی مورد انتقاد قرار گرفته است (زندهیاد خسرو جعفرزاده ۱۳۹۴، سایت گفتگوی هارمونیک)،. در نهایت اینگونه کاربرد سهلانگارانه، بدون ارائۀ تعریف دقیق و مختصات معنایی یک واژه یا اصطلاح، ابهام و آشفتگی مطلب را در پی خواهد داشت.
۲- طبق اظهارات صفحۀ ۱۳، مولف با نتنویسی آموزشی و تحلیلی سعی داشته «اشکالات زیاد تحمیل نتنویسی غربی به موسیقی ایرانی» را رفع نماید. این هدف با وضع و انتخاب علائمی چند با عناوینی عربی (نقطۀ تأنــی، مقطوعها و…) و شیوۀ آوانویسی و عدم میزانبندی اجرایی شده است. اما در نهایت شاهد آنیم با الفبا و گرامر رایج نتنویسی، ۳۱۰ صفحه از ۳۸۰ صفحۀ کل کتاب (یعنی بیش از ۸۰ درصد آن)، به نتنویسی دستگاهها و آوازها اختصاص یافته است. با این وصف معلوم نیست، تحمیل اشکالات زیاد صرفاً از نتنویسان قبلی بوده یا نتنویسی، یا اینکه نتنویسی ایشان با آن چند نکته و علائم قراردادیشان شـــرقی شده است، یا اینکه از تحمیل اشکالات زیاد نتنویسی غربی جلوگیری شده است؟
۳- از آنجا که مولف تعریف دقیقی از ویژگی «اشاره» در ذهن نداشته یا ارائه نداده است، این ویژگی آواز ایرانی را در ۲ سطر صفحۀ ۱۸، با کلمات علامت اجرایی، رکن، روش، رفتار، فن، مفهوم، عمل خاموش شدن توصیف کرده است. آیا اختصاص این همه ویژگی به قول ایشان به یک علامت اجرایی، ذهن هنرجوی آواز را دچار آشفتگی نمیکند. آیا این شیوۀ نگارش متنی علمی-آموزشی است؟ اگر مولف متوجه این ضعف نبوده، جای تعجب است ناشر معتبری مانند نشر نــی چگونه این کتاب را با چنین شمایل و ظاهری آراسته، اما با نثری ناویراسته منتشر کرده است.
۴- نمونۀ دیگر، کاربرد غیردقیق اصطلاح «سیستم مکانیکی» برای تولید آوا در انسان (ص ۲۹ سطر آخر) است، که نشان از عدم شناخت مولف و نوشتاری عامیانه در مورد فرآیند تولید آوا و مباحث مرتبط با آن دارد. بدون توضیح اضافی، تولید آوا در انسان فرایند و مکانیسم پیچیدهای از عملکرد ماهیچهای-عصبی، آیرودینامیک است.
۱ نظر