ژان دورینگ گوشه ها را به سه گروه تقسیم می کند: ۱- شاه گوشه ها: گوشه های بزرگی که دارای درآمد و دیگر بخش ها (مانند فرود) هستند و می توانند دارای چند مقام باشند ۲- گوشه هایی که یک بخشی هستند اما بیشتر از یک ملودی یا انگاره دارند ۳- گوشه هایی که تنها یک انگاره یا ملودی کوچک دارند. دورینگ تنها شاه گوشه ها را دارای قابلیت آن می داند که بتوان با استفاده از آنها -بدون استفاده از دیگر گوشه ها- در فرم های گوناگون (چهارمضراب، تصنیف) قطعه ها ی ریتمیک ساخت (ایرانیکا: مقاله ی گوشه) اما شاه گوشه های دستگاه های گوناگون را نامگذاری نکرده است.
آرش محافظ گوشه را با ملودی-الگو که بعضی نظریه پردازان به کار می برند یکسان نمی داند. یک گوشه ی ردیف های موجود می تواند در برگیرنده ی تنها یک یا چند ملودی الگو باشد (محافظ، ۱۳۹۰). تفاوت اصلی گوشه نسبت به ملودی آن است که ملودی همیشه از ترتیب مشخصی از تعدادی نغمه با فاصله زمانی و ترتیب مشخص به وجود می آید.
هر گونه تغییر در ترتیب و زمان بندی نغمه های یک ملودی آن را دگرگون می کند و ملودی نوینی به وجود می آورد اما صداها در فضای گوشه شناور هستند و بسیاری از گوشه ها را می توان با گوناگونی فراوانی اجرا کرد (به ویژه گوشه های درآمد) چون بیشتر گوشه ها “انعطاف پذیر” (واژه ی مورد استفاده ی داریوش طلایی) هستند.
انعطاف پذیری و شناوری گوشه ها تا آن اندازه بوده که بعضی گوشه ها مانند شوشتری می توانسته اند به یک دستگاه یا آواز تبدیل شوند (نتل ۱۹۸۷: ۱۱). اجراهایی وجود دارند که گوشه هایی مانند شوشتری همایون (“آذرکیمیا” از پرویز یاحقی و” راز و نیاز” با آهنگسازی حسین علیزاده) یا حسینی شور (“شش قطعه برای سنتور” از بهنام مناهجی) را مانند یک دستگاه اجرا کرده اند و خود به صورت یک برنامه ی کامل به وجود آمده و تنظیم شده اند (یعنی نیمی از یک سی دی یا یک سوی نوار کاست مربوط به آنهاست). به نظر می آید بعضی گوشه ها پیشتر مستقل بوده و سپس با به وجود آمدن نظام دستگاهی به مقام های دیگری پیوسته اند مانند عراق و راک که در تصنیف های قدیمی همیشه مستقل بوده اند (نگ: پایور، ۱۳۷۵: تصنیف های ماهور).
شاید تغییر نام های مقام های قدیم و شعبه های آنها در طول زمان، تبدل شدن مقامی به یک گوشه/نغمه و نغمه ای به یک دستگاه تا اندازه ای نیز به این انعطاف پذیری و دگرگون شدن سلیقه ها ربط داشته باشد و نه فقط به شکست های تاریخی. بسته شدن و انجماد ردیف که حاصل آن دگرگون شدن نام ها، فواصل و تغییرات بنیادی است «به نظر می آید که پدیده ای نو باشد» (توکلی ۱۳۹۳). “در دوران میرزا عبدلله و آقا حسینقلی نیز مفهوم ردیف در ذهن موسیقی دانان نه به عنوان پدیده ای منجمد و بسته، بلکه به مثابه ی پدیده ای منعطف و حداقل نیمه بسته، بوده …” (اسعدی، ۱۳۸۵ ، ۳۴)
شخصیت گوشه ها
در نهایت شخصیت ویژه ی گوشه است که باید در هر اجرا (چه انعطاف پذیر بودن و چه ثابت بودن) خود را نشان دهد. این شخصیت پردازی می تواند از نظر زمانی کوتاه یا بلند باشد مثلن گوشه ی شوشتری را می توان در مدتی بلند (مثلن ۲۰ دقیقه) یا در مدتی کوتاه (مثلن دو دقیقه) اجرا کرد اما سازه ها و مرزهایی در این نمودن (عرضه) وجود دارند که باید آشکارا شخصیت گوشه را نشان دهند.
جایگاه «گوشه» در موسیقی کلاسیک ایرانی (III)
ژان دورینگ گوشه ها را به سه گروه تقسیم می کند: ۱- شاه گوشه ها: گوشه های بزرگی که دارای درآمد و دیگر بخش ها (مانند فرود) هستند و می توانند دارای چند مقام باشند ۲- گوشه هایی که یک بخشی هستند اما بیشتر از یک ملودی یا انگاره دارند ۳- گوشه هایی که تنها یک انگاره یا ملودی کوچک دارند. دورینگ تنها شاه گوشه ها را دارای قابلیت آن می داند که بتوان با استفاده از آنها -بدون استفاده از دیگر گوشه ها- در فرم های گوناگون (چهارمضراب، تصنیف) قطعه ها ی ریتمیک ساخت (ایرانیکا: مقاله ی گوشه) اما شاه گوشه های دستگاه های گوناگون را نامگذاری نکرده است.
۱ نظر