پیرگلو در مقدمه این کتاب مینویسد: قومموسیقیشناسان و موسیقیشناسان مشهوری از جمله برونو نِتِل، اِلا زونیس، هرمز فرهت، مارگارت کاتون، نِلی کارون، ژان دورینگ، استفان بِلام و گنیجی تسوگه تمرکز تحقیقات خود را بر موسیقی ملی ایرانی گذاشتهاند و آثاری ارزشمند در این زمینه نوشتهاند. تحقیقات آنها چشماندازی کلی از موسیقی ملی ایرانی به دست میدهد.
بااینحال، هنوز به شرح دقیقتری از موضوعاتی چون بداههنوازی که یکی از اصول موسیقی ایرانی نیاز هست و نیز موضوعاتِ دیگری چون رابطۀ موسیقی با جامعه و دین، موسیقی در مراسم مختلف و همچنین سازهای ایرانی و تکنیکهای نوازندگی آنها احساس میشود.
آثار فوق اطلاعات عمومی ارزشمندی را ارائه میدهند اما در ارائۀ دیدگاه نوازندگان ایرانی، بهویژه در مورد موضوع مهم بداههپردازی، موفق عمل نکردهاند. دربارۀ سنتور و تاریخچۀ آن، مکاتب سنتورنوازی، رویکرد نوازندگان سنتور و روایت آنها از ردیف و تکنیکهای نوازندگی آنها تحقیقی انجام نشده است.
تنها دو کتاب در مورد سنتور نوشته شده است. یکی از آنها را ارفع اطرایی (متولد ١٣٢۰) در مورد سنتورساز مشهور، مهدی ناظمی (۱۳۷۶-۱۲۸۹) نوشته است و دیگری را نیز مهدی ستایشگر (متولد ١٣٢۷) به قلم درآورده است که بهطورکلی دربارۀ سازشناسی و کوک سنتور اطلاعاتی را ارائه میدهد. سه مقاله نیز در مورد تکنیکهای بداههنوازی در موسیقی ایرانی به قلم نِتِل، دورینگ و زونیس منتشر شده است.
آنچه در مطالعات سنتور از قلم افتاده شرح جامعی از تاریخچه و مکاتب نوازندگی و تحلیل دقیقی از ساختارهای موسیقایی، بداههپردازی، تکنیکها و تفسیرهای ردیف سنتور است. در این رساله من تاریخچۀ سنتور را مورد بررسی قرار دادهام و شیوههای نوازندگی آنرا در قالب دو مکتب قدیم و جدید و یک گروه منفرد طبقهبندی کردهام. امیدوارم رسالۀ من سهمی در بازگوکردن این مطالب داشته باشد و محققان دیگر را به انجام مطالعات بیشتر دربارۀ سازها و بهطور کلی موسیقی ایرانی، که سابقهای دستِکم پنجهزارساله دارد، تشویق کند.
از آنجا که تاکنون اجراهای سنتور بهطور دقیق تجزیهوتحلیل نشده است، ناگزیر بودم در این رساله تعداد زیادی تحلیل و بررسی بگنجانم تا نشان دهم که نوازندگان برجستۀ هریک از این مکاتب و نیز گروه منفرد چگونه از دستهبندیهای ساختاری، بداهه و تزئینی که شرحشان در این رساله آمده است، عملاً استفاده میکنند تا بدینترتیب بتوانم جای خالی این مباحث در دانش ما از فرهنگ موسیقایی ایرانی را پر کرده باشم.
همچنین ناگزیر بودم عواملی را که به رشد تاریخی سنتور منجر شدند با تمرکز بر ۱۵۰ سال اخیر و با نیمنگاهی به گذشتۀ دورتر و بستر فرهنگیِ در حال تغییر توضیح دهم. علاوهبراین، بهعنوان نوازندۀ سنتور لازم دانستم ارزیابی شخصی خود را در مورد کیفیت نوازندگی نوازندگان برجستۀ سنتور در مکتبهای قدیم و جدید و نیز گروه منفرد بیان کنم.
با تجزیهوتحلیل اجراهای منتخب استادانی از هر دو مکتب و نیز گروه منفرد نشان خواهم داد که چگونه نواختن سنتور تا اواسط قرن بیستم از اسلوب و رِپِرتواری سنّتی و بداههپردازانه به اسلوبی مبتنی بر نُت و رِپِرتواری با امکاناتِ بداهۀ محدود همراه با زیرشاخههایی فردی تبدیل شد.
پیشرفت چشمگیر تکنیکهای اجرایی و نیز رِپِرتوار سنتور مرهون سالها فعالیتهای جمعی از استادان موسیقی، بهویژه هنرمند و آهنگساز بزرگ، فرامرز پایور (۱۳۸۸-۱۳۱۱) است. همچنین ساختمان سنتور را بررسی کرده توضیح خواهم داد که چگونه و چرا این ساز تا اواخر سدۀ بیستویکم از سازی فرودست به ساز تکنواز اصلی و نیز سازی برای گروهنوازی تبدیل شد.
۱ نظر