فراوان نکته هایی هست که نوشتن آنها مثنوی را، هفتاد من کاغذ می کند. و بهتر این که شبی از شب ها در کنسرت او بنشینیم و ببینیم که انرژی فراوان و پختگی رفتار او، چه استادانه، صحنه و مردم را مهار می کند و حرفه ای های موسیقی که با جنبه های آزار دهنده خلق و خو و کاراکتر جماعت «کنسرت برو» در دیار ما آشنا هستند، خیلی خوب می دانند که ارتباط صمیمانه برقرار کردن، حفظ کردن حدود، متنوع کردن فضا، حفظ سطح کار درتمام دقیقه ها ی اجرا، تقسیم انرژی در قسمت های مختلف برنامه، استفاده از طنز ظریف ومتل و شعر و یاد و خاطره و نوستالژی و تشکر و تقدیر و ظرافت های صحنه و… همه و همه بداهه، چقدر دشوار و غیر قابل توضیح است و چقدر به استعداد و انرژی و تجربه هنرمند بستگی دارد.
در اینجا حساسیت های عاقلانه به کار می آید و تلاش برای نگهداشتن رشته عمیق ارتباط بین هنرمند حساس و مردمی با تظاهرات پر شور و احساساتی تا چه حد مشکل است. استادی محمد نوری در این بخش بسیار مشکل، انکار بر نمی دارد و این غیر از هنر آواز خوانی اوست که نیازی به توضیح و معرفی نیست.
با آن تراکم انرژی و اعتماد و با این صدای رشک برانگیز که انگار متعلق به حنجره مردی پنجاه ساله و سالم و ورزشکار است ( که البته جناب نوری هر دو اینها بوده وهست) برنامه ای اجرا شد پر از قطعات غنی و متنوع، با ارکستری کافی و و خوش صدا. یک کیبورد ست یک درامزست با نوازندگی عین الله کیوان شکوه، (پیشکسوت معروف) هشت نفر گروه کر به همراه نوازندگان لیدگیتار، گیتار، ویولونسل، ویولون، فلوت و پیانو رضایت و علاقه پرشور و متقابل بین خواننده و گروه، کیفیتی به اجرا داده که در دیگر برنامه ها به زحمت می توان همانند آن را پیدا کرد.
تنظیم بیشتر آهنگ ها را آقای شفقی نژاد (پیانیست و سرپرست گروه) انجام داده و دو سه آهنگ دیگر – از جمله «جمعه بازار» و « ترانه آذری»- را آقای مجید سیاهپوش به خوبی از عهده بر آمده بود. ارکستر خوب صدا می داد و صدابردار فهیم و باتجربه – آقای رضا جعفری – دقتی به خرج داد که نوری، ناگهان با احساس خاصی روبه جمعیت گفت:« اگر این صدا (موسیقی) زیباست، از ایشان ( آقای جعفری) است.» راست می گفت، غیر از این نبود.
در هر کدام از کنسرت های نوری همیشه عزیز و استوار بدون القاب و تعارف هایی مثل هنرمند ارجمند، استاد و سلطان و… مجموعه ای از فرهنگ همچون دانه های مروارید، پیش تماشاگران ریخته می شود: موسیقی سنجیده و زیبای محمد سریر و ناصر حسینی (زنده یاد) و… همراه با کلام و ترانه حسین منزوی، تورج نگهبان، فروغ، مشیری، رویایی و حمید مصدق، در آمیخته با این حد از وقار و طنز اصیل و ظریف، مردم داری توام با صراحت وشجاعتی که از برنده ترین مرزهای بین احتیاط و بی پروایی می گذرد و استادانه هم به هدف می زند و خطا نمی کند، همراه با موسیقی ای کار شده و تمرین یافته، اگر «موسیقی فرهنگی» مطلوب مردم زمان ما نیست پس چیست؟ برآنم و برآنند که غیر از این نیست، اگر تعریف «فرهنگ» را باگشاده رویی بیشتر و با وسعت مشربی انسانی استقبال کنیم، مثل صدا و شخصیت محمد هدایت نوری.
۱ نظر