گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

تجزیه و تحلیل کاربرد تکنیک های نوازندگی سازهای زهی در سبک مینیمال (۳)

موسیقی مینیمال به‌عنوان موسیقی اصلی بسیاری از فیلم‌ها نیز توانست راه خود را در این صنعت پرمخاطب و جذاب بگشاید، آثار آهنگسازانی چون فیلیپ گلس از این نوع است و همین عامل باعث شده تا بعضی محققین، جمع ‏آوری و کاربرد تکنیک ‏های آهنگسازی مینیمال در صنعت فیلم را هدف اصلی پروژه‏ های تحقیقاتی خود قرار دهند. تجزیه‌وتحلیل قطعات مینیمال نیز از مواردی است که بسیار مورد توجه و تحقیق قرارگرفته، زیرا توجه به خلوص صداها و چگونگی ارائه آن‏ها و اتفاق ‏هایی که درروند موسیقی مینیمال شکل می‏ گیرد برای بسیاری از پژوهشگران و مفسران موسیقی جذاب بوده است.

اما آنچه موسیقی مینیمال را از جریان های قبل از خود جدا می سازد این است که جریان موسیقی سنتی تا قبل از مینیمالیسم دارای یک مفهوم بیانگری (Expressive) بود به این معنا که قادر به بیان و ارائه سوژه احساسی بوده، اما موسیقی مینیمال فاقد این مفهوم است و صفتی برای بحث و استدلال و توسعه ندارد، شنونده باید برای درک و شنیدن بهتر آن روش جدیدی پیش بگیرد که جدای از روش ‏ها و مفاهیم سنتی و به‌دور از پیش‌بینی‌ها و خاطره‌سازی‏ ها است درواقع باید آن را به‌صورت اتفاق‌های صدایی خالص شنید بدون توجه به هیچ ساختار دراماتیکی.

موسیقی مینیمال فاقد هر نوع ساختار فرمال از پیش تعیین‌شده‌ای است، این ساختار هرلحظه توسط خود موسیقی شکل می‌گیرد و به عبارتی یک فرآیند تدریجی است که عملکرد آن نه‌تنها چیزی خارج از خودش ارائه نمی‏ دهد بلکه مدام به آفریده ‏های خود رجوع می‏ کند و در هرلحظه گویی خلق جدیدی رخ می ‏دهد، به این ترتیب موسیقی مینیمال وابسته به درون خودش است. هدف اصلی این موسیقی بیان شفافیت و خلوص اصوات و دعوت کردن شنونده به مداقه در خلق تدریجی موسیقی است. یعنی موسیقی مینیمال سعی دارد تا با هرگونه تمهیدی شنونده را به فرورفتن و تفکر در دنیای اصوات فراخواند همانند آنچه در مدیتیشن و خلسه در بعضی موسیقی‌های شرقی اتفاق می‌افتد.

درک این‌گونه موسیقی و دریافت اتفاق‌های درونی آن مستلزم کوتاه بودن قطعات یا موتیف‌ها و داشتن حداقل مفاهیم است که به آهستگی در طول زمان تغییر می ‏کنند و با استفاده از عنصر تکرار بهتر درک می ‏شوند، هم‌چنین بهتر است تغییرات و دگرگونی‏های درون قطعه خیلی ساده و مستقیم باشند و موسیقی کم‌تر به اوج برسد، همین تغییرات ساده و آهستگی روند موسیقی همراه با تکرارهای پیاپی به شنونده اجازه می‌دهد تا در شنیدن و درک صداها عمیق‌تر شود.

تجزیه‌وتحلیل موسیقی مینیمال برخلاف روش شنکری است که تقریباً بدون شنیدن قطعه و بر روی پارتیتور قابل‌بررسی است. اتفاق ‏هایی که در ظاهر موسیقی مینیمال ارائه می‏شود جدای از آن چیزی است که شنونده دریافت می کند، باید به لایه‌های زیرین ساختار این موسیقی توجه کرد و چگونگی انتخاب عناصر موسیقی را در طول ارائه آن در نظر داشت به این معنا که اتفاق‌ها در موسیقی مینیمال معنادار هستند و باید آن‌ها را درک کرد و شنید. فواصل منفرد صداها و کشش‌های طولانی، هارمونیک‌های غنی ایجاد می‌کند که این طیف هارمونیکی شنونده را به لطافت و افسون دنیای اصوات می‌کشاند حتا اگر شنونده نتواند تمام ساختار تکاملی این قطعات را بشنود و درک کند.

موسیقی مینیمال دارای ویژگی‌های ثابتی است و برای شنونده ساده‏تر است که بتواند آثار این سبک را براساس آنها تشخیص دهد، این ویژگی‌ها عبارت‌اند از:

  • هارمونی ایستا، هارمونی که پیچیدگی خاصی ندارد و تغییرات در آن بسیار به ‌کندی صورت می‌گیرد.
  • تکرارهای طولانی
  • استفاده از صداهای کشیده
  • ضرب یا پالس‌های ثابت
  • فقدان ملودی
  • محدودیت بیان احساسی
  • سادگی عناصر ساختاری
  • فرم پیوسته
  • نفوذ سایر فرهنگ‌ها به‌خصوص موسیقی شرق
  • عدم پیچیدگی در سازبندی
آوا فرزانه‌فر

آوا فرزانه‌فر

۱ نظر

بیشتر بحث شده است