گمانهای در باب پردهگردانی در مستزاد اثر عبدالقادر مراغی، وصف شده در کتاب جامع الالحان*
شک نیست که یکی از مهمترین عوامل غنا و زیبایی موسیقی ایران، تنوع و گوناگونی مُدهای تشکیلدهندهی آن است که طی قرون و اعصار مختلف پدید آمده و فزونی گرفته است. این مُدها اعم از مقامات و ادوار، آوازهها و شعبات و در نظام ردیفی/دستگاهی گوشهها، “Powers, Harold S. 2001; Mode” امکانات فوق العاده زیادی در اختیار موسیقیدان قرار میدهد و سیر افقی موسیقی به واسطهی آن میتواند به غنایی هرچه تمامتر برسد. لیکن دو مساله در میان است که دستیابی به این گنجینهی عظیم را با مشکلاتی مواجه نموده، یکی حذف و فراموش شدن بسیاری از مقامات و ادوار موسیقی قدیم، و دیگر (که تا اندازهی زیادی میتواند نتیجهی مسالهی نخست باشد) امکانات محدودی که در موسیقی ردیفی/دستگاهی برای انتقال از مُدی به مُدی پیشبینی شده است.
راست است اگر گفته شود که آنچه در سیر ردیفها میگویند که باید چنان باشد و چنین، تنها امکان ممکن نیست و چه بسیار مُدگردی یا به قول قدما پردهگردانیهای دیگر که میتوان کرد و امروز از نظر و عمل دور مانده است. فراموش شدن برخی نهادهای رایج در نظریهی موسیقی قدیم ایران، از قبیل جنس، بحر، جمع و ساخت جموع مرکب (مراغی عبدالقادر ۱۳۸۸ ص ۶۹) و تقدیم و تاخیر ما را امروز از امکانات بسیاری محروم ساخته و مهمتر آن که معیار و ملاک پردهگردانی که در موسیقی ادواری رایج بوده امروز حذف گردیده و جانشینی هم برای آن در کار نیست. (تقدیم و تاخیر در برخی موارد مانند گام ماهور و سه گاه به کار گرفته میشود، در هر دو مورد وقتی گام را صعودی ببینیم، تقدیم، درجهی ۷ و هنگامی که نزولی ببینیم، تاخیر، درجهی دو دچار تغییر میگردد، نیز فن ساختن جمع مرکب، یعنی روی هم قرار دادن دو جنس ذو الاربع یا ذو الخمس متفاوت برای ایجاد دایره کم و بیش در دستگاه سهگاه امروزی هست، اما مساله این است که معیاری که این امکان را به مصنف میدهد از میان رفته و اکنون تنها از آن چیزی میتوان استفاده کرد که به صورت مُد منجمد شده در ردیفها به نگارش درآمده باشد، که قابل تعمیم هم نیست)
از این لحاظ، عبدالقادر مراغی با اتکایی که به سنت پیشینیان خود به ویژه صفی الدین ارموی دارد و آثاری که خود به عنوان ملحن (آهنگساز) تصنیف کرده سرمشق بسیار خوبی برای موسیقیدان ایرانی امروز است، موسیقیدانی که بخواهد از حصار محدودی که امروز موسیقی دستگاهی ایران اسیر آن گردیده گامی فراپیش نهد، ویژه آنکه این ظرفیت گسترده که موضوع سخن است در گذشته رویه و رسم معمول و معهود مباشرین عمل (نوازندگان و خوانندگان) بوده و در مکتب منتظمیه (عصر تیموری) به اوج کمال خود میرسد.
کوتاه سخن آنکه بخش بزرگی از ثروت موسیقی ایران در سنت فراموش شدهی قدما، خصوصا مکتب منتظمیه از دسترس دور مانده.
کتاب جامع الالحان مراغی که ماخذ اثر مورد بررسی در این مقاله است، جز دستهبندی و نظم و ترتیبی که در طرح و طبقهبندی مطالب در آن دیده میشود، از این لحاظ نیز بسیار مهم است که نگارندهی آن علاوه بر ثبت نوآوریهای موسیقیایی خود، آنچه از سنت معاصر و پیش از خودش با مطالب مرتبط بوده را غالبا ذکر کرده است، اعم از این که تایید کرده یا بر رد آن مطالبی نوشته باشد.
با این وجود متاسفانه از قطعات عبدالقادر بسیار اندک به دست ما رسیده و آنچه که در اختیار داریم هم در برخی موارد به واسطهی نظام ثبت نغمات که در قدیم استفاده میکردند، و نیز اشتباهات نسخهنویسان قطعیت ندارد. از جمله مستزادی است در کتاب جامع الالحان عبدالقادر مراغی، که هر مصرع شعر آن دو مقام و یک آوازه به خود اختصاص میداده است. (پردهگردانی، آن هم در این اندازه مطلقا در موسیقی ایرانی امروز وجود ندارد) البته این مستزاد در جامع الالحان تنها وصف شده و نغمات آن ثبت نگردیده است، یعنی مصرعی را نوشته و گفته در این دو مقام و آن آوازه خوانده شود.
*از پیام کریمی ممنونم که مرا به آنچه بایسته است توجه میدهد
۱ نظر