نتیجه
همچنانکه ذکر شد تفکر افلاکی موسیقی دارای قدمتی طولانی در تاریخ است و امروزه کاربردی متافیزیکی دارد. شاید در آینده این قضیه اثبات علمی گردد. از طرفی تاثیرات طبیعی و فوق طبیعی موسیقی در ایجاد حالات روحی و روانی خاص غیر قابل انکار است. ناحیه موسیقی در مغز واقع در لب گیجگاهی٬ مرکز فعالیت های گفتاری – دیدگانی و حافظه انسانی قرار دارد و در سمت راست این لب شیار سیلوین مشاهده می شود که با تحریک الکتریکی آن احساس احساس خروج از بدن و مشاهده پدیده های مرگ موقت رخ می دهد. جراح مغز معروف، Wilder Penfield در این مورد تحقیقات ارزشمندی انجام داده است. بنابراین نزدیکی مرکز موسیقی به شیار سیلوین می تواند تاثیرات متافیزیکی موسیقی را توجیه نماید.
مروزه تاثیر موسیقی بر گیاهان٬ حیوانات٬ نقش آن در درمان بیماریها ی مختلف به گونه ای علمی اثبات گردیده است. بدیهی است از آنجائیکه موسیقی سطوح فرکانسی مختلفی را تولید می کند می تواند با سطوح فرکانسی افراد (امواج الکتریکی مغزو…) رزونانس ایجاد نماید.
اما موسیقی ستاره ای مقوله دیگری است که در اصل پدیده ای ثانوی است ٬ یعنی محصول فشرده سازی ارتعاشات ناشی از انبساط و انقباض ستاره می باشد. بنابراین هیچ دلیلی وجود ندارد که فرکانس مرتبط با این صدای ثانوی یا ریتم موجود در آن مبین شباهت با سازی خاص باشد. بسیاری از اصوات در طبیعت و مصنوعات بشری وجود دارند که دارای الگویی ملودیک و ریتمیک اند یا به عبارتی موسیقاییند .
آیا تابحال صدای ریتمیک و موزون کنتورهای گاز و دستگاههای فتوکپی و … را شنیده اید؟ ریتم آن ها را با کدامین ستاره یا سازمطابقت دهیم؟ نکند آنها نیز مرتبط با فلان ستاره از فلان بازوی فلان کهکشانند که ۱۰۰هزار میلیارد سال نوری با ما فاصله دارد؟
اما در مورد تاثیر ستارگان در ساختار فواصل موسیقی ایرانی٬ اگر کپلر ایرانی بود و اینکار را میکرد شاید می توانستیم آن را قبول کنیم ولی مدرکی در مورد انجام اینکار توسط علمای ایرانی-اسلامی در دست نیست٬ اگر مجید کیانی رکی دارد لطفا آن را ذکر فرماید. مهمترین مشکل در این مورد٬ عدم شفافیت نظرات ایشان در مورد تبیین ساختار فواصل است.
وی در مصاحبه خود با محسن شهرنازدار (چاپ نشر نی ، ۱۳۸۳) در مورد ساختار فواصل موسیقی سنتی (به عنوان موضوعی “لدنی” و “شهودی” و “باطنی” که با معیار های علم غربی نمی توان آن را مورد تجزیه و تحلیل غربی قرار داد ، ص ۶۵) یکبار اعلام می فرمایند که تثبیت فواصل ضرورتی ندارد (ص ۸۲) و در جای دیگر می فرمایند که فارابی نسبت هایی را از زمان ساسانیان ارائه داده که ما هم استفاده میکنیم و در نهایت آنها در دانش آکوستیک از ما جلوتر بوده اند و هندسه و ریاضی ابزارشان بوده است (ص ۱۰۸).
در متن خبر کنسرت پژوهشی “طبیعت در هنر موسیقی” نیز آمده است که ایشان گفته اند نسبت ابعاد گام طبیعی در موسیقی دستگاهی از ۸/۹ تا۸/۱۶ است و تمام گوشه های موسیقی دستگاهی بر اساس گام های طبیعی استوار است. حال سئوال این است که اصولا در این موسیقی لدنی و شهودی و باطنی که Science غربی درآن راهی ندارد٬”اصولا آیا بحث فاصله و اندازه گیری آن جایی دارد که آقای کیانی یکبار انکار و بار دیگر بار سعی در تعریف اشل صوتی برای موسیقی دستگاهی ایران نموده اند؟”
ایشان در جای دیگری عنوان می کند صدای ساز تحت کوک دیاپازون٬ نامناسب و در صورت تغییر کوک دیاپازون صدای خوب و بازی دارد (ص۷۵) و این مطلب را به ساختار چوب ارتباط می دهد که مطلبی درست است و علاوه بر آن ساختار هندسی ساز و شرایط فیزیکی دیگر در این امر دخیل است. باز همان Science غربی که در موسیقی ایرانی راهی ندارد علت این امر را بررسی نموده است! William A. Sethares در تحقیق خود پیرامون ارتباط جنس صدای ساز و سیستم کوکی که می پذیرد
به این مطلب اشاره نموده است و کتابی تحت عنوان Tuning, Timbre ,Spectrum ,Scale: Overview نگاشته است.
وی در جای دیگر (ص۷۲) عنوان کرده است که سازهای موسیقی صدای خود را از طبیعت آن منطقه می گیرند. مثلا سازهای ایران که دارای آفتابی درخشان است٬ صدایی زنگ دار و درخشان دارند (البته صدای زنگ دار و درخشان از دید آکوستیک قابل توصیف است). ایشان در همانجا صحت این فرض خود را زیر سئوال برده اند.( در این جا باید گفت که مثلا در آفریقا نیز که همان آفتاب درخشان را دارند٬ زیلوفون چوبی را داریم که اصلا زنگ درخشانی در صدایش وجود ندارد.) علی رغم تمام نظرات موجود٬ نگارنده اعتقاد دارد با حفظ و گرامی داشتن سنت موسیقایی، علم به مفهوم غربی آن باید به عنوان یک ابزارتجربی و نه هدف در تحقیق موسیقی ایران (از همه نوعش) و بدون تعصب خاصی به کار رود تا بلکه بتوان جوابی شفاف و قابل آزمایش برای بسیاری از سئوالات در ذهن پیدا نمود.
در انتها از دوست عزیزم آقای مهندس علیرضا غفاری در باز خوانی این نوشتار و اصلاح آن تشکر می کنم.
منابع:
•
isna.ir
people.timezone.com
•
•
iptra.ir
• en.wikipedia.org
•
skyscript.co.uk
•
۲۴۰edo.googlepages.com
• fravahr.org
•
adreampuppet.blogspot.com
• آلک رابرتسون – دنیس استیونس ٬ تاریخ جامع موسیقی ٬ جلد اول ترجمه بهزاد باشی ٬ انتشارات آگاه ٬ ۱۳۶۹
• گفتگو با مجید کیانی درباره موسیقی ایران٬ نشر نی ٬ ۱۳۸۳
• حسن بلخاری ٬ نسبت اسطوره و موسیقی و فلسفه ٬ مجموعه مقالات همایش بیت المللی صفی الدین ارموی ٬ انتشارات فرهنگستان هنر٬ ۱۳۸۴
• هومان اسعدی ٬ نکاتی درباره یک رساله ی موسیقی صفوی : بهجت الروح٬ فصلنامه ماهور٬سال هفتم٬ شماره ۲۶
• محمد تقی مسعودیه ٬ مبانی اتنوموزیکولوژی ٬ انتشارات سروش ٬ ۱۳۶۵
• آلن بلک وود ٬ موسیقی در شبه قاره هند ٬ ترجمه فرهاد آذرین ٬ فصلنامه ماهور٬سال اول٬ شماره ۴
• ژان دورینگ ٬ سنت و تحول در موسیقی ایران ٬ ترجمه سودابه فضائلی ٬ انتشارات توس ٬ ۱۳۸۳
باسلام
لطفاًفرهنگ وتفکری راکه ظاهراًهیچ اطلاعی ازآن ندارید.ازپیش خود قیاس نکنید.استادمجید کیانی این صحبت هارابه طورتمثیلی می فرماید نه به طور عینی ویاتعیّنی .
وقتی آفتاب را وروشنایی را به ایران ربط می د هد ،به خاطراین است که فرهنگ ایران فر هنگ آفتاب وروشنایی است .ولی آفریقا که سمبل فر هنگش این نیست.
این شمائید که یک بعدی ومادی فکرمی کنید.وآفتاب رافقط درخورشید بالای سرتان می بینید.
بله علم باید باعالم تمثیل ممزوج گردد تانتیجه بدهد.مثل شیوه انیشتین که یک مسئله را بادونیمکره مغزش بررسی می کرد .ولی شما بایک طرف مغز این کاررامی کنید! اگر بلدنیستید این کار رابکنید بروید این شیوه را درفرهنگ یوگا وعرفان جستجوکنید .
ضمناًمنظوراستادازمثال زدن ریتم ستارگان ریتم های طبیعی وبکر است .نه ریتم کنتورگاز.
مادراین فرهنگ به هرسر وصدایی که ریتم وایقاع نمی گوییم !
ضمناً دور بودن ستارگان ازما دور بودن مادی وفیزیکی است .یعنی برای کسی که تفکّرمادی دارد دوراست .ریتم آنها باریتم درونی یک فرد سالم یکی است .”هرچیز که اینجاهست ،آنجا هم هست”
شما هرچه قدر هم که تحصیلات عالیه داشته باشی ،درفهم این مطالب به کارتان نمی آید !علم که فقط روی کاغذ نیست.من تاکلاس سوّم راهنمایی بیشتر نخواندم وازهمان نوجوانی پی به یک بعدی ومادی بودن علم ظاهری پی بردم وبیشتر درهنر وتزکیه جسم وجان سیر کرد م.به خاطرهمین هم مطالبی که استادکیانی عرضه می د ارند راتازه به اندازه وسعم می فهمم .
شما هم به خاطراین که این مطالب رافهم کنی برو ،وکمی به این گونه مسائل پرداز تاکمی نگرش شهودی ودرک مستقیم دروجود تان انشاءلله رشد نماید.
ما یک موسیقی دان عارف، دانشمند،زحمتکش وبااصالت داریم وشما درمورد او اینگونه می نویسید؟
لطفاًهمانطور که نظرخود رادرمورداستادکیانی درمعرض دیدهمگان قرارمی د هید .نظر ما راهم به همان صورت درمعرض دیدهمگان قراربدهید.
با سلام
بنده یک خواننده معمولی هستم نظرات فنی هم ندارم ولی با خواندن نظرات آقای فندرسکی باید بگویم روش پاسخ باید با حوصله و دلیل باشد و نه با تعصب .
اینکه آقای فندرسکی میفرمایند ما یک موسیقیدان با اصالت داریم آیا توهین به بقیه نیست ؟
آقای فندرسکی دوست دارم این سئوالم را وجدانا” بدون تعصب جواب بدید!
“۷۲ سیم سنتور به یاد ۷۲ تن از یاران امام حسین (ع)روی این ساز قرار داده شده است”
“پنج آواز، پنج رکن نیایش هستند؛ بهعنوان مثال ابوعطا، صبح، دشتی، ظهر، افشاری، عصر و… هستند.”
“کلمهی لاالهالاالله ۱۲ حرف است که همان ۱۲ مقام مشهور است.”
به نظر شما این سخن یک آدم نان به نرخ روز خور است یا عارف؟!
حتما میدانید به افرادی مثل مولانا عارف می گفتند، شما که خود دستی در آتش دارید و در این زمینه شناخت دارید، شما چرا؟
جناب آقای میرفندرسکی عزیز
سلام
از ابراز نظرتان متشکرم.
در ضمن سایت بسیار خوبی هم دارید به خصوص بخشی که آموزش ردیف است.
دوست ارجمند جناب فندرسکی بزرگ
با سلام
مقاله انتقادی آقای مهاجری را خواندم. مثل همیشه انتقادی و بیانگر نگاهی متفاوت و جدید بود.
نظرات جنابعالی را هم مطالعه کردم. در حمایت از استاد کیانی مطالبی را فرموده بودیدکه خواندنشان خالی از لطف نبود.
از آقای مهاجری متشکرم که دیدگاه انتقادی و علمی خود را پیوسته مطرح می نمایند، همچنین از جنابعالی که احساس حمایت خود از استاد را به خوبی نشان دادید که بسیار هم قابل تحسین است.
دفاعیات جنابعالی در عین متین بودن حاکی از فضایی عرفانی بود که جناب استاد کیانی با درک متفاوت خود از عالم هستی درموردآن فرموده بودند.
جناب مهاجری هم از دیدگاه علمی، فرمایشات استاد رابه طور مفصل نقد کرده بودند که ایرادی هم ندارد.
به نظر حقیر این دو فضا بسیار متفاوت می باشند. در یکی همه چیز قابل اندازه گیری و منطقی و در دیگری فضای کاملا عرفانی و شهودی است. البته این حق هر فردی است که نگاهی عرفانی و شهودی به تمامی پدیده های علمی جهان اطراف داشته باشد. لازم است که فراموش نکنیم، حس و نگاه یک عارف واقعی، غیر قابل انتقال به غیر است مگر آنکه شخص خودش در آن موقعیت واقع شود. شاید استاد دردرون خود صدای ستارگان را شنیده باشند و سیر کرده باشند ولی نمی دانم که بیان آن در جامعه علمی کشور چه سود و دلیلی می تواند داشته باشد در حالی که هیچ کس را یارای اثبات آن نیست.
در صورتی نیز که استاد، به عنوان یک پژوهشگر باسابقه جهان بزرگ موسیقی سنتی ایرانی، آزمایشات علمی را انجام داده اند و به نتایج فوق دست پیدا کرده اند ویا برمبنای آزمایشات علمی مراکز تحقیقاتی معتبر جهان در زمینه موسیقی مطالب مذکور را ارائه نموده اند، پیشنهاد می نمایم کع در موارد آتی مراجع خود را برای مطالعه بیشتر و یادگیری سایر علاقمندان نیز ارائه فرمایند.
بازهم از شما، آقای مهاجری و استادارجمند جناب آقای کیانی سپاس گزارم. ناگفته نماند که جناب استاد کیانی به قدری نسبت به موسیقی کشور عزیزمان حق دارند که هرچه هم بفرمایند جز در محافل علمی و تخصصی مورد بحث و بررسی قرار نمی گیرد و ملت ایران همچنان شیفته زیبایی های کار حرفه ای ایشان به ویژه در ساز سنتور خواهند بود.
با تقدیم احترام
علیرضا غفاری
۱۶/۱۱/۸۶
سلام-درموردسؤالی که طرح کردید:
“۷۲ سیم سنتور به یاد ۷۲ تن از یاران امام حسین (ع)روی این ساز قرار داده شده است”
“پنج آواز، پنج رکن نیایش هستند؛ بهعنوان مثال ابوعطا، صبح، دشتی، ظهر، افشاری، عصر و… هستند.”
“کلمهی لاالهالاالله ۱۲ حرف است که همان ۱۲ مقام مشهور است.”
عرض می کنم که من نمی دانم این سخن خوشبختانه ازچه کسی است ؟ یک آدم نان به نرخ روز خور است یا عارف؟!
خوب:سنتورکه ازدوره ساسانیان متداول بوده،یعنی برمی گردد به زمان قبل ازاسلام.وسیم های آن هزاران سال قبل ازواقعه ،عاشورا براین سازکشیده شده است. واین مقایسه ومرتبط سازیی که این فرد انجام داده رامی توانیم اینطورنگاه کنیم که :هرچیز یا فرهنگی که الهی باشدیعنی درنوع خودزیباوتکامل یافته باشد، به نوعی شبیه به آن چیز یاآن فرهنگِ متفاوتِ دیگر که حتی ازآن بسیارفاصله زمانی ویافیزیکی داردباشد .
ابعادسنتورواینکه سنتور سازی است که ضریب عدد۹می باشد:۹-۹۰-۲۷-۳۶وغیره…
۷۲ سیم د اشتن آن هم این تناسب راکامل کرده.
مثال های دیگر:
یکی ازپایه های چهارمضراب سنتور(یک مضراب راست ودومضراب چپ به طورسریع)که به دلیل دوتا یکی بودن آن شکل زبری ایجادمی کند مثل پای ملخ.جالب اینجاست که درصنعتِ چوب سنتی هم به تیغه اره مویی اینچنین می گویند:تیغه اره مویی پاملخی.
دریوگاهم دوازده حرکت تانتریک داریم که به طورپیوسته انجام می شود .که به آن سلام برخور شید می گویند.واین حرکات باذکروتمرکز،ظاهری شبیه به خم وراست شدن نمازاسلامی دارد.حتی بعضی هامعتقدندکه نمازراازسلام برخوشید(خوریاناماسکارا=به سانسکریت)اقتباس کرده اند.ولی این گفته بسیاراشتباه است زیراپیغمبراسلام دوست یوگی نداشته!
مثال دیگر درموسیقی :زنگ شتر ،وغیره …
به طورکلی تطبیق وکشف همانندی دوچیز بایدبراساس شباهت های باطنی ساختار دو چیزباشد.وآن کسی هم که کلمهی لاالهالاالله را به دوازده مقام ربط داده احتمالاًمنظورش شباهت ساختاری دوازده گانه آن بوده .
غیرازاین هم باشدعلاقه شخصی خودرابه این موسیقی نشان داده واین سخنان رازیادنباید نقدنمائید.چون ما که نمی دانیم باطن امرچیست!
سرخداکه عارف سالک به کس نگفت
درحیرتم که باده فروش ازکجاشنید ” حافظ ”
بله نباید نقدکرد!شاید درنزدخدا اینچنین باشد !
سلام -جواب این دوست عزیزی که این یادداشت رانوشته:
خواننده
با سلام
بنده یک خواننده معمولی هستم نظرات فنی هم ندارم ولی با خواندن نظرات آقای فندرسکی باید بگویم روش پاسخ باید با حوصله و دلیل باشد و نه با تعصب .
اینکه آقای فندرسکی میفرمایند ما یک موسیقیدان با اصالت داریم آیا توهین به بقیه نیست ؟
منظورم این نیست که بقیه اساتید بدهستند،خیلی هم خوبند.من که کسی نیستم که درموردآنها نظربد هم .بلکه هدفم این است که استادکیانی دربین اساتیددیگر اصالت رابیشترحفظ کرده اند.فقط همین. بقیه هم کارهایشان زیباست اما بیشتر به سبک های امروزی.امروزی وترکیبی ویاقدیمی که دلیل بر بد یا خوب نیست.
ضمناً وقتی نگارنده آقای شاهین مهاجری این مطلب رااضافه می کنند:
آیا تابحال صدای ریتمیک و موزون کنتورهای گاز و دستگاههای فتوکپی و … را شنیده اید؟ ریتم آن ها را با کدامین ستاره یا سازمطابقت دهیم؟ نکند آنها نیز مرتبط با فلان ستاره از فلان بازوی فلان کهکشانند که ۱۰۰هزار میلیارد سال نوری با ما فاصله دارد؟
به نظربنده چیزی شبیه توهین آمد.ضمناً بنده هم مطلبم راعلمی بیان کردم.علم که بازی باکلمات واعدادوارقام ودراین کتاب وآن کتاب نیست .بلکه علم نوری هست د ردل که هرچیز گنگ ونامفهوم وحتی غلتی را بادیده مثبت ونیک بینیم .وخودمن که دارم این شعار رامی دهم اکثراًدرموقع عمل نمی توانم اینگونه عمل کنم. ولی بایداینگونه باشد .ضمناً ازتعصب گفتید .ای عزیز ،تعصب ازچی ،تعصب برچه کسی ،تعصب برخدابله بایدداشته باشیم .بعضی از وجوهی که به نظرهمه بد جلوه می کند،اگرجهت داشته باشد ،خیلی هم زیباست .البته تغیرنام می دهد ومی شود “ایمان” بنابراین وقتی که به خدا درصدی!ایمان داشته باشیم سخنی ویاپژوهشی که ازدل برآیدحتی اگرآن راباعقل نفهمیم اول آن را باور می کنیم بعد به د نبال فهمیدن آن می رویم.
تحقیقات استادکیانی هم اول شهود ی است وزمانی که بخواهد برای جامعه اهل فن ارائه بدهد همان هارا درحدادراک عقلی همراه بامثال ها ارائه می کند.
درمورد صداوضرب آهنگ ستارگان هم درست ی گوید .
دلیل به قول شماعلمی من هم اینست که :اول برویدکتاب های فلسفه شرق رامطالعه نمائید .مانند”ادیان ومکتب های فلسفی شرق-داریوش شایگان” “علم تانترا” “علم جفر”ونظیراین… تا “مشاهده”! نمائید کارخداوند چقدرزیبا،دقیق،عظیم ،به قول غرب هارمونیک وموزون ودرارتباط بایکدیگراست.ویا ازهمه ساده تر یک تقویم نجومی بخرید تاارتباط ریتم ستارگان راباکارهای روزمره ببینید.تازه این مسائل حل شده است .واکثراًاین چیزها رامی دانند.واثبات این تفکر مانند اثبات خدا است .خداوجود دارد.وخیلی هم شرم آوراست که تازه مابیائیم بگوییم که بله خداوجود دارد!البته اگراین راذکرکنیم عالی است.بد ین معنی که ما می دانیم که او وجود دارد .وتنها برای تقویت این دانسته ذ کر می گوئیم.مانند”حی الله”
آری، همانطورکه درعلم امروزی مثلاً علم شبیه سازی ویاتأثیرپذ یری آب اززشتی وزیبائی یاهر اختراع جدیدی (مخصوصاً اینکه ازغرب باشد )راوقتی خبرش رامی شنویم فوراًباورمی کنیم وهیچ شکی هم درباره آن نمی کنیم .نمی دانم صدا وریتم ستارگان را چرانمی پذ یریم.
همه چیز راکه نباید ببینیم وبشنویم.مگرتأ ثیر پذ یری آب راقدما مثل الآن زیر میکروسکوپ د یده بودند؟نه
پس چطور وباکدام دانش کاسه های دعاحک شده ساختندوباکدام علم فهمید ند که مثلاًدرایام قمردرعقرب برای شروع بعضی ازکارها مناسب نیست و………………………………………………………………………………باعرض معذرت ازاینکه دل کسی رارنجاندم مثل جناب آقای شاهین مهاجری بنده راعفو بفرمائید .واین سخنان را به فال نیک بگیرید .
سلام
“بانگ گردشهای چرخ است اینکه خلق می سرایندش به تنبور و به حلق”
لطفاًازاستاد،د کتر”علی(علی اصغر) بیانی هم برای تفهیم این پژوهش استادکیانی کمک بگیرید .
اشیاءجهان همه دارای صوت وشعورمی باشند
بانگ گردشهای چرخست اینکه خلق میسرایندش به طنبور و به حلق پس حکیمان گفته اند این لحنها از دوار چرخ بگرفتیم ما
جناب فندرسکی عزیز
سلام
اصولا نگرانی از رنجاندن و عفو در بحث های اینگونه موردی ندارد.ما همه می دانیم که چنین مباحثی به جهت آن است که همگی یاد گرفته و بر خرد جمعی بیافزاییم.
به شمای عزیز اطمینان می دهم – من نیز اعتقاداتی شدیدا متافیزیکی دارم و به ذیشعور بودن تمام مخلوقات خداوند باریتعالی معتقدم.
اما اعتقاد دیگرم نبز آن است که خداوند علاوه بر بنیادهای معرفتی – دنیای مادی را بر اساس آنچه ما امروزه قوانین فیزیک و ریاضی می نامیم بنیاد نهاده است.ما چه بخواهیم چه نخواهیم ریاضی بعد مستتر و آشکار همه چیز است حتی گردش افلاک و موسیقی .
—
از طرفی همانگونه که در آخرین شماره نوشته شما می بینید موسیقی کاملا بر باطن غیر مادی و بدن مادی موثر است.
آنچه که مهم است پیدا نمودن ارتباطاتی مادی و معنوی است که بنیاد خلقت بر آنها استوار است.عارف تنها کسی نیست که به باطن خویش رجعت کند بلکه فلان ریاضی دان و فلان فیزیکدان نیز که مجهولی را رمز گشایی می نمایند عارف اند.پزشکانی که در پی راز روحند مطمئنا عارفانی بزرگند.
—
اصولا تمام انسانهایی که به بی خدایی تمارض می کنند در باطن خویش خداپرستند مگر آنکه بیمار باشند.در این نیز جای شکی نیست.
—
اما موسیقی را می توان به عنوان هنربا ابزار مادی نیز نگاه کرد که اگر چنین باشد آن وقت می توان از بسیار چیز ها ایده گرفت-حتی همان ریتم کنتور گاز.از طرفی حتما قبول دارید که جنس صدا مطمئنا در آثارغیر مادی موسیقی موثر است.
—
مطالب استاد کیانی به زعم من گاهی متناقض است .ایشان به عنوان صاحب فکر و اندیشه نظریاتی دارند که مانند موسیقی باید نقد شود.
بر این انتقادات خرده نگیرید.هدف آن است که عزیزی چون شما جواب بدهد تا ازاین نوشته ها خودمان حداقل چیزی یاد بگیریم.
موفق باشید
با سلام وتشکر از آقای فندرسکی بخاطر پاسخی که جهت بنده مرقوم فرمودند فکر میکنم مشکل اصلی این باشد که در زمان بحث علمی که بناچار با ابزار مادی انجام میشود مسائل ماورائی را مطرح میکنیم .
حتما مطلعید که خود استاد کیانی هم در مطالعاتی که انجام داده اند از اندازه گیری فواصل و علم فیزیک برای نشان دادن تغییرات صورت گرفته در گامهای موسیقی سنتی استفاده نموده اند . ولی بحث هایی شبیه نسبت دادن آن به برخی مباحث ماوراءالطبیعه و یا مقدسات هرچند به نظر اینجانب نیز اگر ثابت شود بسیار زیباست ولی اثبات آن غیر ممکن مینماید و کار پژوهشی را خدشه دار میکند و بقول خود جنابعالی نشاندهنده علاقه شخصی استاد به این مقولات بوده و نباید آنرا زیاد نقد کرد البته بشرطی که از آن بعنوان حقیقت مسلم و یک اهرم محکم در بحث بر سر شیوه های موسیقی استفاده نکنند .
مطمئن هستم جنابعالی نیز تائید میفرمائید که بیان کردن برخی دریافتهای شخصی در یک مقاله رسمی از طرف یک استاد و پژوهشگر شاید کمی برای افراد تازه کار خطرناک باشد .
باسپاس از حرمتی برای استاد قائل هستید .
باسلام مجدد
دلیل این است که فواصل موسیقی ما طبیعی است وبه خاطر همین هم ازطبیعت تأثیر مستقیم می گیرد.
خوب این هم دلیل علمی.انشاالله برای شما همین اشاره کافی باشد.چون شما زرنگ وباهوش هستید وعاقل رایک اشاره کافیست .والبته آن شعرمولانا هم همین مسئله راتأیید می کرد.
جناب فندرسکی عزیز
اصولا طبیعی با غیر طبیعی بودن فواصل موسیقی بحثی بی ربط است. فاصله طبیعی ترجمه غلطی است از اصطلاح Rational intervals که در ارتباط با ساختار داخلی اصوات و هارمونیکها سنجیده می شوند.تازه به دلایل سایکوآکوستیکی تعدای از فواصل گویا را می توان فاصله Just دانست.
از دید دانش فواصل موسیقایی اصوات غیر هارمونیک هم می توانند مولد فاصله موسیقایی باشند که نهRational بوده و نه Just .
اما فواصل غیرطبیعی(به زعم شما)فواصل
Irrational هستند که در ساختار اصوات غیر هارمونیک و یا طبق منطق ریاضی خاصی دیده و طراحی می شوند.
جناب میرفندرسکی – دوست عزیزم
آیا اگر محققین دانش فواصل موسیقی جمله معروف شما….”دلیل این است که فواصل موسیقی ما طبیعی است وبه خاطر همین هم ازطبیعت تأثیر مستقیم می گیرد.خوب این هم دلیل علمی.انشاالله برای شما همین اشاره کافی باشد.”….
راسر لوحه خود قراردهند دیگر همه مشکلات حل می شود؟
اماآیااین سمبلیزاسیون نیست؟ اگر به همین راحتی بودکه دیگر مشکلی نبود.
احتمالا شما در این وادی گردشی نکرده ایدوالا می دانستید مفاهیمی مانند Intonation – Limit – Lattice-Harmonic entropy-Microtone-،Tuning system-و بسیاری از اصطلاحات دیگر ثمره تلاش دانشمندانی است که در این راه دلیل علمی شما را ندانسته و اصولا علم را آنگونه که شما می پندارید ندیده اند.
مطمئنا موسیقی کبیر فارابی را خوانده اید؟آیا از تلاش ایشان در اولین دستیابی به سیستم ۱۴۴ قسمتی مساوی خبری دارید؟آیا فارابی عاقل نبود که اشاره شما را بفهمد. یعنی دوست عزیزم به جایی رسیده است که عقلا را به یک اشارت به کفایت می رساند.
شما را به خدا علم را در مسلخ عرفان قربانی نکنید.
جناب فندرسکی عزیز
از جواب من برمن خرده نگیرید و مرا عفو فرمایید.
من متاسفم که کسانی که با این حرارت از این گونه نظریات دفاع میکنند کوچکترین دانشی نسبت به علم ندارند٬ و فکر میکنند که همه چیز را میشود با بزرگ کردن آدمها و داد سخن دادن از قداست چیزی پیش برد. من محضر جناب بیانی را هم که دوستی پیشنهاد کرده بود تجربه کردهام و بسیار متاسف بودم از اینکه میدیدم ایشان خواص بسیار مهمی را به عدد ۹ نسبت میدهند بی آنکه توجه کنند تمام آن خواص «شگفتانگیز» ناشی از این است که ما در دستگاه دهدهی عملیات ریاض انجام میدهیم٬ وگرنه عدد ۶ هم در دستگاه شمارش بر مبنای ۷ همان خواص «شگفتانگیز» را دارد.
من به هر حال متاسفم که فرهنگ و هنر و به خصوص موسیقی ما درگیر چنین بحثهایی است و این چنین چیزهایی چنان ضربهای به هنر ما زده که به این زودی کمر راست نخواهد کرد. متاسفم که آقایان به سادگی اول تمام اهمیت علم و ریاضیات را زیر سوال میبرند و سپس سادهلوحانهترین سواستفاده را از واژگان و اصطلاحات علمی و ریاضیاتی میکنند تا موسیقی ما را مقدس نشان بدهند.
آرزو داشتم روزی در دانشکدهی هنرهای زیبا به جای اینکه همه راه بیفتند پشت سر آقای بیانی و کیانی و استاد استاد بگویند (که البته در دانش ردیف آنان شکی نیست) تعداد بیشتری از دانشجویان به حرفهای ارزندهی آدمی مثل دکتر مولانا توجه میکرد و بیشتر متوجه عمق حرفها و پژوهش او میشدند. او است که با پژوهشی که دربرگیرندهی کارهای مظریهپردازان قدیمی ایرانی هم هست نشان میدهد که سیستم فواصل ملل مختلف در اساس و بنیادها اشتراکات بسیار بسیار زیادی دارد و تفاوتها بیشتر در رنگآمیزی و فواصل کماهمیتتر است. این چیزی است که با یک بررسی امروزی هم میتوان به راحتی پی برد و بر کسی پوشیده نیست که فواصل اکتاو و چهارم و پنجم در تمامی گامهای دنیا مشترک است. به این ترتیب است که اگر چیزی آسمانی این میان وجود داشته باشد برای همه وجود دارد.
نمیخواهم بگویم که بقیهی صحبتهای در مورد فواصل از نظر من فیزیکپیشه چه قدر خندهدار و البته دردناک است٬ که در این باره صحبت بسیار است و بسیار…
با سلام
ضمن احترام به کلیه بحثهای فنی خواستم بعرض برسانم تا جائی که بنده اطلاع دارم تحلیل ونقد هنری با ارائه کار هنری فرق دارد.
اطلاع از موسیقی گذشته و ضوابط و شرایط آن بسیار با ارزش است ولی صرفا یک کار علمی است و نه هنری .
آنچه در بحث هنر بکار می آید زیبائی و حس زیبائی شناسی است و البته آنقدر ها هم دو دو تا چهار تا نیست . مثل ذوق شاعری است که اطلاع از اصول ادبیات برای آن لازم است ولی بهیچ عنوان تضمین کننده نیست و حتی گاهی قالب شکنی هم در آن مشاهده میشود وباز هم دارای زیبائ است وهنر محسوب میشود.
این مطالب را از این جهت عرض کردم که بود ونبود مطالبی که در مقاله ذکر شده است نمی تواند معیاری برای سنجش هنر باشد و هیچکس نمیتواند فرمول یا دستورالعملی تنظیم نماید که هنر و خلاقیت را تضمین بنماید البته پر واضح است که منظور این حقیر تقلید یک کار هنری ولو بشکل استادانه نمیباشد.
دوستان و هم میهنان گرامی
شما همه استاد هستید و من نمی خواهم با روده درازی سر شما را درد بیاورم.
بدیده من سختی کار ما تا اندازه زیادی گناه خود مااست.
در یک کشور ۴۰ میلیونی (پیش از ۱۳۵۷) شاید دو هزار هنر آموز موسیقی نبودند.
امروز اگر همه سایت های اینترنت را جستجو بکنید نمیتوانید کوکهای گوناگون سنتور را مشاهده بکنید این در مورد موسیقی عرب و هند و ترک بسیار بهتر است.
اصول و مقدمات موسیقی ایران به آنصورت که در غرب در کتابهای مقدماتی برای کودکان و نو جوانان هست پیدا نمی کنید.بجای آن هزار ها صفحه در باره چوب سنتور و سه تار و طول و عرض آن. مگر ما میخواهیم همه سنتور ساز بشویم. بجای اینها میتوان لااقل محل خرکها را نشان دادتا کمکی اولیه به هنر جویان بشود. بجای آن اینهمه فلسفه بافی میشود. نوشته میشود که بر حسب دستگه متفاوت است ول هیچگونه مقیاسی داده نمی شود.
ما امروزه چرا برای بیان اصوات چسبیده ایم به کوما و لیما و ساوار که در مو سیقی امروزه هیچ کار بردی ندارد و در موسیقی ایرانی هم هیچ محلی ندارد.
چرا هیچ استادی نمیگوید اگر خواستید یک گوشه بخصوص در یک دستگاه بخصوص را بزنید تحت شرایطی که خودش بیان میکند چه فواصلی (مثلا به سنت که یک مقیاس فیزیکی است) استفاده شود.
استد کیانی در سی دی های آموزش شور خود اول سه ساعت تمام به اخلاق و تصوف و تقدس میپردازد و بعد حتی کوک شور را بصورت اساسی نشان نمی دهد.
بنظر من یا اینکه این استادان فقط نوازندگان خوبی هستد و خود مطالب را و حد اقل آموزش آن را نمیدانند
یا اینکه از آموزش آن ابا دارند.
ما اگر قرار بود زبان فارسی را هم این طور یاد میگرفتیم هنوز همه مان بیسواد مانده بودیم.
ما کار های دیگرمان هم خیلی عیب دارند. ناممان کورش و جمشبد و ماندانا و بهار است. شناسنامه مان عبدالرضا و محمدعلی و فاطمه و معصومه. ما خیلی از خدا میترسیم. کی گفت که یک سوسن نمیتواند مسلمان باشد.
من هم میتوانستم راجع به رابطه بین گوستاو مالر و آرنولد شونبرگ یا رابطه بین الیویه مسیان و موسیقی گامالان بنویسم ولی ترجیح میدهم از استادان تقاضا کنم که لا اقل در اینترنت یک شالوده و یک مقدمات اساسی تهیه کنند که میلیونها نفر هنردوست بتوانند بر ان بنایی بسازند.
با تمام احترام قلبی به موسیقی ایرانی و استادان