مشخصات رسم المشق ما خیلی ساده است (اگر چه خارجی ها نمی فهمند): یک گام به پیش! دو گام به پس! در انتخاب شماره گام ها مختارید ولی پیش و پس آن نباید دست بخورد. مثلاً: ما در پنجاه و اندی سال قبل، یعنی دهه ۱۳۲۰ خورشیدی، عصر تهران یک میلیونی جنگ زده تیفوس زده قحطی زده غرب زده… والخ، ارکستر سمفونیک کاملی داشتیم، که نه تشکیلات عریض و طویل داشت و نه حتی شنونده درست و حسابی.
همین ارکستر سمفونیک که اعضای محترم آن کدام برای امرار معاش صد جا کار می کردند و اکثر فرصت های شغلی شان ربطی به موسیقی نداشت قطعاتی را اجرا می کردند که شنیدن آنها از صحنه ارکستر سمفونیک امروزی، برای ما یک خیال خام است.
از رادیوی یک موجی همان تهران فلک زده که اتفاقاً هوای سالم هم داشت، از همان رادیوی یک موجی که حداکثر روزی چهار ساعت برنامه روی آنتن می فرستاد، نیم ساعت الی چهل و پنج دقیقه ساز و آواز و ارکستر ممتاز از بهترین استادان موسیقی آن عصر شنیده می شد که شنیدن حتی پنج دقیقه از آن اجراهای هیچ گاه ضبط نشده برای ما یک آرزوی دور و دراز است. همان تهران بی فرهنگ، اتفاقاتی در عرصه فرهنگی را به خود می دید که برای ما افراد با فرهنگ امروزی در تهران امروزی، باور کردنی نیست.
از جمله، یکی «صداخانه ملی» است. یعنی همان فنوتیک ناسیونال که ورد زبان مرحوم پروفسور برکشلی بود و بالاخره سی سال بعد از آن، توانست بودجه اش را از دولت بگیرد. (البته دولت جمشید آموزگار نه دولت احمد قوام السلطنه) و تحت عنوان انستیتوی موسیقی شناسی ایران وابسته به بنیاد فرهنگ زنده یاد دکتر پرویز خانلری راه اندازی کند؛ که البته تا خواست به جایی برسد که گرفتار طوفان شد و «گذشت آنچه که گذشت» اما بحث ما هنوز در سال های ۱۳۲۰ خورشیدی است.
یعنی زمانی که تازه کلماتی مثل اتنوموزیکولوژی و فولکور به گوش عده ای می رسید و نسل جوان تحصیلکرده موسیقی – در فرنگ یا در ایران زیر دست استادهای فرنگی- متوجه اهمیت این گنجینه عظیم ملی می شوند. تکان دهنده است اگر بشنویم که اولین حرکت های پژوهشی در آن دهه پرآشوب، جهت گردآوری موسیقی های نواحی مختلف کشور، به انگیزه تأسیس صداخانهِ ملی بوده است.
اولین مقالات دکتر لطف الله مبشری – پیشگام گردآوری و تحقیق در موسیقی نواحی ایران با متد رایج آن روز در ایران – که مربوط به پنجاه و چند سال پیش است، در تأکید مستقیم به لزوم وجود صداخانه ملی است.
در آن زمان که نه تنها گنجینه موسیقی نواحی بلکه میراث موسیقی دستگاهی در شهرهای تهران و اصفهان و شیراز و قزوین و… نیز حاوی عیار بالای هنرمندانه و تکنیک های زیبای قدیمی بود، تکان دهنده تر است اگر چند دقیقه تأمل کنیم با این تصور که با مختصر بودجه دولتی یا سرمایه گذاری خصوصی و با پشتوانه عشق بی ریایی که دو سه نسل موسیقیدان جوان حاضر بودند برای آن سفرهای پرخطر بگذارند، داشته باشیم و حالا این فرصت برای همیشه از کف مان رفته است. فرصتی که هیچ چیز جبران کننده آن نیست.
۱ نظر