در امروز، مشکل من با کلِ پدیده هنر، این است که انسان دارد از آن حذف میشود. بهنظر من جایی که انسان نباشد، هیچ چیز نیست. اگر انسان نباشد، نمی گویم این دنیا و این آسمانها و کهکشان نیستندُ نه اینها هستند. انسان ذرهای بسیار ناچیز و خُردی بیشتر نیست؛ ولی باز هم از دید ماها که انسان هستیم – فکر میکنیم البته انسان هستیم! معنای این جهان، از مجرایِ دیگری جز انسان، نیست. آدمیست که جهان را معنا می کند و به آن شکل تازه میدهد.
امروز که داریم؛ این صحبت را با هم میکنیم، روزی است که برای اوّلین بار نوازنده هایِ انسان، گرد هم آمدند تا یک قطعه که ربات سرهم کرده را اجرا کنند؛ آن هم هوشِ مصنوعی، که سمفونیِ دهم بتهوون را کامل کرده است، خواستم که نظر جنابعالی را راجب این اتفاق بدانم.
حقیقتا، بیش از اینکه نظر بندهِ ناچیز را راجعبه این اتفاق بپرسند؛ باید یک کاری انجام بدهند، که مرحوم بتهوون، را بیاورند و نظرِ خودشان را بپرسند؛ مسلماً اثرِ ایشان بوده است و ایشان باید نظر خود را ارائه بدهد!
به صورتِ کلی، عرض میکنم…
این جملات در حد مزاح بود؛ امّا اگر بخواهم نظر خود را بهصورتِ جدی عرض کنم؛ در حد تفنن و تجربه، امرِ بسیار جذابی است. برای بنده، بسیار جذاب است که ابزارِ توانایی انجام اینکار را داشته باشد؛ اما موافقِ اینکه ابزار با منِ انسان جایش عوض بشود نیستم.
ملاحظه بفرمایید؛ برای اینکه به هر حال، شما دارید به یک پدیده ای، ارجاع می دهید که یک آدم بوده به نام بتهوون و محتوایِ موسیقی دوره خود را تغییر داده؛ موسیقی را از کلاسیک، وارد رمانتیک، کرده است و صرفا با بازی کردن با فرم و تکنیک اینکار را انجام نداده است، حالات و آناتی داشته است.
من مطمئنم هم عصرِ خودِ بتهوون، افرادِ دیگری هم بوده اند که با همین مقدار دانشِ فنی، آهنگ میساختند و حتماً از آنها آثاری هست… درکلیساها بیشتر. در اروپا این آثار اجرا شده ولی نتوانسته توفیق بتهوون را بدست بیآورد. آن نقطه طلاییِ تفاوت و ظهور و انفجار شعور که ما به آن میگوییم آنات، در کارِ آن آدم بوده که او ماندگار شده و دیگران با تمام تسلّطشان و با همان ابزار و همان فرم، نتوانستند به پای او برسند.
منظور شما این است که کامپیوتر نیز، با وجود دانشِ آنات را نمیتواند، داشته باشد؟
بله، از نظرِ بنده قطعا نمیتواند داشته باشد، زیرا آن آنات تحتِ تاثیر یک حالِ عادی نیست، یک حالی که آدم مثلا فقط احوالاتش منقلب و دگرگون شود نیست، بسیار عامل هایِ گوناگون و پیچیده ای دارد که این حالت را متجلی میکند.
بعضی افراد اعتقاد دارند، کامپیوتر و هوش مصنوعی که این کار را با بررسی آثار گذشته بتهوون، انجام داده در واقع یک ماشینِ تقلید است که سعی میکند، آثارِ بتهوون را تقلید کند و خلاقیت ندارد، ولی عده ای دیگر بر این امیدند که کامپیوتر به جایی برسد که خلاقیت هم داشته باشد مثلا اعتقادِ آنها این است که مگر مغزِ انسان چگونه کار میکند، مگر یکسری ارتباطهایِ الکتریکی نیست؟ احساس ما هم از این جا بوجود می آید؛ خب، آن هم ممکن است، یک زمانی به این جا برسد.
بله درسته، ولی سطحِ پیچیدگیِ ساختاری و فنّی کار پیچیده ترین کامپیوترها را اگر با مغزِ یک انسانِ متوسط، قیاس کنیم فکر میکنم هنوز فاصله خیلی زیادی داشته باشد. بین مغز این انسان تا آن انسان از این طرف دنیا تا آن طرف دنیا و حتی دو برادر، خیلی فاصله است. ملاحظه بفرمایید؛ این طرح و ذهن در کامپیوترها نیست، لااقل الان نیست، اگر یک روزی این اتفاق بیفتد، معنی جهان و هستی و هنر و نگاه به هنر، کلا یک چیزِ دیگر میشود که بنده فکر کنم، حداقل به عمرِ بندهِ ناچیز قد ندهد و اما اینکه بگویم امیدوارم، درست نیست؛ من نه امیدوارم و نه دوست دارم چنین امیدی را داشته باشم.
۱ نظر