ملاحظه بفرمایید میگویند تا ۲۰ سال دیگر در حوضِ پارکها و جویها آب دیگر جاری نیست. یک مایعِ سیلیکونیِ خاص است که شما نگاه کنی یا در آن دست بگذارید عینِ آب است، منتها آب نیست؛ یک طوری کش هم میآید و لزج است. به هر حال، یک جایگزین است که ممکن است بشود و ممکن است نشود؛ این مایع ممکن است کاربردهایِ آب هم داشته باشد.
انسان به جایی میرسد که حتی ممکن است در تصوّرِ خودش هم نگنجد اما بنده که در حالِ صحبت، با شما هستم اساساً دلم نمی خواهد یک چنین روزی را اصلا ببینم، من دوست دارم آب همان آب، باشد و خاک همان خاک. اگر انسان، هنر داشت و واقعا شعورش را داشت، همین چیزی که طبیعت، در عرض میلیونها سال گردآورده و به او داده و به هیچ عنوان، یک شبه و هزار ساله و ده هزار ساله ساخته نشده یعنی همین طبیعت را حفظ میکرد و ارتقا میداد، نه اینکه این را نابود کند و یک چیزی را جایگزین کند.
ربات، پدیدهِ شگفت انگیزی است و آدم، وقتی این را ببیند، از عظمتِ ذهن انسان، گیج میشود. ولی خب ربات، ربات است اما انسان انسان است. به عنوان یک تجربه در زمینهِ تفنن در عالی ترین سطح میتوان آنرا دید؛ باز هم تکرار میکنم، ربات، ربات است و انسان هم انسان است.
اِلیناسیون که عرض میکردم تا همین ۵۰ اِلی ۶۰ سال پیش الان دارد انجام میشود؛ بنابراین، من خیلی از افراد را میشناسم، که یک حالت خود ابزار اِنگاری دارند و اصلا جایی برای به اصطلاح کاراکترِ آدمی قائل نیستند. میگویند: هر چیزی که وجود دارد، ابزار است و ما واسطه هستیم.
بعضیها اعتقاد دارند که خودِ انسان یک کامپیوترِ خیلی پیچیده است که میتواند محاسباتِ عجیبتر و خلاقانه انجام دهد که کامپیوتر هنوز به آن نرسیده ولی میرسد. کمااینکه در ده دقیقه به ربات، شطرنج را آموزش دادهاند، در ده دقیقه به هوشِ مصنوعی آموزش شطرنج دادهاند و بزرگترین قهرمان هایِ شطرنجِ جهان را شکست داده است. پس امکان دارد، از نظر خلاقیّت هم به جایی برسد، زیرا بازی شطرنج، به هر حال به خلاقیّت نیاز دارد.
هیچ بعید نیست؛ بستگی دارد خلاقیت چه باشد. ملاحظه کنید مخاطب هم خیلی مهّم است. مخاطب این خلاقیت که کامپیوتر درست میکند به همان اندازه متفاوت است با مخاطبی که در ۵۰ سالِ پیش میرفت، به اقایِ لئوناردو برنشتاین گوش میکرد. این مخاطب، با آن مخاطب خیلی متفاوت است و ما در مرزِ بین این دو قرار گرفته ایم.
ما به اصطلاح، درترانسفورمیشن یا انتهایِ بینِ این دو دوره قرار گرفته ایم. خیلی هم سخت به ما میگذرد؛ زیرا، نه کاملا متعلق به قبل هستیم که با قبلیا به خوبی ارتباط برقرار کنیم و نه کاملا به بعدیها وصل شده ایم؛ بین لولایِ درِ گذشته و آینده گیر کرده ایم. ملاحظه کنید که بر ما عالمِ برزخیِ سختی میگذرد، منتها حقِ انتخاب وجود دارد.
خب بنده به شخصه ترجیح می دهم، چیزی را که بتوانم با صفحه وینیل (صفحه هایی که روی گرام میگذاریم که ترکیبات پلی اتیلن نرم دارد) و با ریلِ خوب وکیفیتِ خوب و عالی گوش کنم ولی به سی دی و فلش گوش نکنم.
البته این مسئله کیفیت است؛ یعنی واقعا کیفیت این ها بالاتر است… ماجرا همان برداشت در واحد زمان است که کیفیت سی.دی را پایینتر از کیفیت رییل یا صفحه قرار میدهد…
کاملا درست میفرمایید، اینها واقعا بالاتر است. بنده بدونِ اینکه توجیحِ علمی اش را بدانم؛ که توجیحِ علمی را شما به من گفتید و بنده را آگاه کردید؛ ولی بدون اینکه توجیح ِ علمی اش را بدانم، هوشِ من علم را ترجیح داد. اصلا مسئلهِ نوستالژی در کار نیست، ما در همان دوره هم که صفحهِ وینیل تولید میشد، آثار بسیار بد کیفیت داریم، روی صفحاتِ بد کیفیت که به طرزِ بدی موسیقی ضبط شده است.
۱ نظر