برای بیشتر درک کردن واژهها اکنون کلمه «سنت» را مورد کنکاش قرار می دهیم. «سنت» عبارت از باور یا رفتاری است که در یک گروه یا جامعه از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود، دارای معنای نمادین یا اهمیت ویژهای است و ریشه آن به گذشته برمیگردد. حتی هنجارهایی نظیر سلام و احوالپرسی کردن نیز سنت تلقی میشوند. سنتها میتوانند در طول هزاران سال به حیات خویش ادامه دهند یا اینکه گسترش پیدا کنند. در عین حال سنتهایی هم هستند که به دلایل سیاسی یا فرهنگی در طول مدت کوتاهی ایجاد میشوند.
برخی زمینههای مطالعاتی دانشگاهی نظیر انسانشناسی و زیستشناسی نیز واژه سنت را اخذ کردهاند تا در زمینه آکادمیک خاصتری از آن بهره جویند.
سنّت به نوعی ترجمه “tradition” انگلیسی است و به معنی آن چیزی است که از پیشینیان به تحویل داده شده است. در فقه اسلامی به معنی آنچه پیامبر بدان امر کرده است.
پس اگر ما واژه «سنت» را با موسیقی به کار ببریم چه بلای مفهومی به سر موسیقی «ردیف-دستگاهی ایران» می آید. «موسیقی سنتی» یعنی تمامی الحان و موسیقی که از نسل های قبل به ما رسیده و یکی از آنها «موسیقی دستگاهی» است. می تواند «موسیقی اقوام» و یا «موسیقی مادرانه» مثل لالایی ها و… را نیز دربربگیرد.
موسیقی نواحی
همانطور که در بالا نیز توضیح داده ام که هنوز هم در ایران برای این نوع موسیقی از واژه «مقامی» استفاده می کنند که خوشبختانه با همین بحث هایی که در این چند سال صورت گرفته واژه بهتر «موسیقی نواحی» به کار میرود؛ اما به نظر من واژه «موسیقی اقوام-نواحی ایران» جامعتر و دقیقتر است؛ هر چند که در جوامع اروپایی از واژه “traditional” به معنی سنتی که متشکل از tradition +al که پسوند صفت ساز است: سنت + ی = سنتی در مقابل آن از «موسیقی کلاسیک» یا «سمفونیک» استفاده می شود. در تاجیکستان به آن «عنعنوی» (سنتی) می گویند که در مقابل آن موسیقی کلاسیک اروپایی به کار می رود. برای تاکید وجود دو واژه ای «اقوام-نواحی» توضیحاتی را در زیر می آورم.
موسیقی اقوام ایرانی به اندازۀ گویش و تنوع نمود های فرهنگی آن دارای موسیقی متفاوتی است: موسیقی (قشقایی، کردان استان کردستان، اهل حق، کردان کرمانج خراسان، لک های هرسین، لک های نورآباد لرستان، لکهای الشتر، لکهای زند استان قم، لری خرمآبادی، شهرکردی، بختیاریهای شهری در چهار محال و بختیاری و خوزستان، بختیاریهای چهار لنگ الیگودرز و ده ها منطقۀ دیگر که واقعا نمیتوان از آنها چشم پوشی کرد؛ زیرا وقتی می گوییم «کرد» کافی نیست.
کرمانج های خراسان هر چند کرد هستند ولی تفاوت بسیاری با کرمانجهای عراق و ترکیه دارند و دقیقا لهجه و فرهنگ و موسیقی یکسانی ندارند و پس از چندصدسال همنشینی با مردم فارس، ترک، ترکمن و دیگر اقوام خراسان، لهجه، لباس، خوراک، موسیقی و دیگر نمودهای فرهنگی شان تغییر کرده است؛ هر چند که باز هم برخی آثار کرمانج بودن آنها نمایان است؛ مثل زبانشان البته با تغییرات یاد شده در محیط جغرافیایی کنونی شان. همچنین موسیقیِ مثلا بلوچ های مکران و سرحدی بلوچستان ایران کاملا یکسان نیست.
طبیعی است که با صدها کیلومتر فاصله با یا بدون مراودات دریایی که سبب می شود فرهنگ و موسیقی آنسوی مرزها هم در آن منطقه رسوخ کند. موضوع برای مردم دو منطقه کاملا محسوس است؛ یا در مازندران، شرق با غرب شکل های متفاوت موسیقی وجود دارد. وجود ترکمن ها و کولی ها و تنوع اقوام دیگر شرایطی را به وجود آورده که فرهنگ و موسیقی این دو بخش متفاوت باشد.
وجود خواجه وند های لک که از کرمانشاه به کجور و کلاردشت مازندران تبعید شده اند، پس از چند نسل نسل یا بکلی مازندرانی شده اند و یا اینکه نیمی از واژگان لکی است و نیمی مازندرانی. طبیعی است که لحنهای موسیقایی آنها در میان مردم انتشار یافته باشد. همین را می توانیم برای کردهای چمخالۀ شرق گیلان مثال بزنیم.
تمامی مناطق ایران با مردمانی متفاوت با فرهنگ و گویشی متفاوت که میتوانند موسیقی متفاوتی داشته باشند.
در نتیجه برای اینکه تفاوتها و اشتراکات را نشان دهیم، بهتر است از واژه هایی مانند «موسیقی دستگاهی ایران»، یا «موسیقی کلاسیک ایران»، «موسیقی اقوام» به طور کلی یا موسیقی ترکمنهای ترکمن صحرا، شمال خراسان، تربت جام استفاده کنیم، زیرا ترکمنهای هر یک از مناطق یاد شده در کنار اقوامی زندگی میکنند که تاثیر فرهنگی و موسیقایی خود را بر یکدیگر و طبعا بر ترکمنها می گذارند. پس نمیتوان به صرف ترکمن بودن همه آداب و رسوم و همچنین موسیقی شان دقیقا یکی باشد. مثالهای فراوان دیگری نیز میتوان زد.
در نهایت همانطور که می توانیم بگوییم موسیقی «ردیف-دستگاهی»؛ میتوان گفت موسیقی «اقوام-نواحی» ایران.
۱ نظر