جنس و لایههای بیانی و عناصرِ بافتِ بیانی در ادای شعر از حدود ثانیهی ۵۰ تا دقیقهی ۲:۱۷ ثانیه، ادای سهبارهی قوافی و ردایفِ شعری و توجه بهحسِ واژگان همچون ادای واژهی «دراز» و اوجِ آواییِ پس از آن؛ همه و همه در تعامل و تبادلِ ارتباطی با فُرم بیانی و احساسیِ نغمه با کلام است. میلِ بهفُرود در هنگامِ خوانشِ بیت سوم و پس از ادای شعر (از دقیقهی ۲:۱۷ ثانیه بهبعد) نقشآفرینیِ فُرود بهدرآمدِ راست، شایان تأمل است.
نکتهی جالب اینکه، حسن گلپایگانی بعد از اجرای گوشهی حزین، کرشمهی حزین را اجرا میکند و از آنجا که کرشمه نیز چون حزین، حایزِ شخصیتِ مایگی نیست، ترکیبِ دو گوشهی غیرمُدال اگر نگوییم بینظیر، حقیقتاً کمنظیر است.
۴.۵. حزین در دستگاه نوا
در مجموعهی فراز و فرود، حزین در دستگاه نوا پس از گوشهی حسینی اجرا شده است. از آنجا که ساختار و فُرم بیانی در زنجیرهی ردیف موسیقی ملی ایران، همواره دلالتِ موسیقایی داشته که ادای درآمدِ تحریری، از عوامل اصلی آن است از شرح آن صرفنظر کرده و فقط بهاین نکته اشاره میشود که مدت زمانی اجرایی تا دقیقهی ۱:۱۷ ثانیه، میانجامد.
بافتار و محتوای بیانی در ردیف آوازی، دلالتی کلاممحور را پیوسته داراست. راوی، در هنگام ادای واژهی «دراز» در بیت دوم، طرحِ ملودیکِ درآمد نوا را بهتصویر کشیده و فرودی زیبا را بهمنصهی ظهور میرساند.
۵.۵. حزین در دستگاه ماهور
بعد از اجرای گوشههای عراق، نهیب، محیّر، آشوراوند و اصفهانک در دستگاه ماهور، اجرای گوشهی حزین توسط راوی صورت میپذیرد. توضیحاتِ ساختار و فُرم بیانیِ حزین در دستگاه ماهور بهلحاظ شباهت با حزین در دستگاه راستوپنجگاه، ضرورتی ندارد فقط بایستی بهتغییر اُکتاوهای پی در پیِ جملاتِ درآمدِ تحریری توجه داشت. بافتار و محتوای بیانیِ این گوشه نیز با حزینِ دستگاه راستوپنجگاه، بهغیر از بیتِ آخر که میلِ بهفرودِ درآمدِ ماهور مییابد، تفاوتی چندانی ندارد.
۶. نتیجهگیری
چنانکه عنوان شد، بیانِ سوبژکتیو و بیانِ اُبژکتیو، متأثر و مؤثرِ بریکدیگرند و این هستیشناسیِ فهمِ بیان است که بیان را در ساحتِ اندیشه، تأملبرانگیز میسازد. هرچند بیان، بازنمایی و فرانماییِ احساسات و مکنوناتِ قلبی است ولی در این میان تکنیک نیز، شایان توجه است. تأکیداتِ کلامی (آکسانگذاریها)، شیوههای تقطیع و طرزِ تغنّی (در موسیقی آوازی)، از رموزِ شگردهای بیانی است که بهترین نمونهی آن در سنت موسیقی دستگاهی، میراث بهجای مانده از قدما است. آنچیز که از تشبیهات و استعارات و کنایاتِ بیانی درخصوص شیوههای بیانگری شرحش رفت، بدون توجه و تحلیلِ عنصرِ بیان در آثار گذشتگان، ثمری در پی نخواهد داشت. این نکته نیز قابل توجه است که عواملِ فُرم و محتوای بیانی، در هم تنیده بوده و هر چند این نوشتار قائل بهطبقهبندی و تقسیماتی در این خصوص شد اما، پیوستگیِ آنها بهیکدیگر غیرقابل انکار است.
۱ نظر