گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

ناصر چشم آذر؛ مردی که درک نشد (۳)

ناصر چشم‌آذر (۱۳۲۹ – ۱۳۹۷)

بازتاب مرگ در شبکههای اجتماعی!

روزی که ناصر چشم‌آذر از دنیا رفت، در میان انبوهی از محتواهای مختلف تصویری، صوتی و متنی (متن‌هایی خودمانی که گویا چشم‌آذر رفیق گرمابه و گلستانشان بوده!)، عکس‌های دو نفرۀ زیادی از او با افراد مختلف در فضای مجازی منتشر شد که این هم یکی از روحیات صمیمی او بود که به‌راحتی با طرفدارانش عکس می‌انداخت؛ عکس‌هایی که به گمان من بیشتر جنبۀ خودنمایی داشتند تا یادی از عزیز رفته‌شان! برخی از این هم بسیار فراتر رفته بودند و تصویر مکاتبه‌های پیامکی و فایل صوتی پیام‌های تلگرامی او را با خودشان منتشر کرده بودند! هرچند ناگفته نماند که برخی از همکاران و چهره‌های شاخص موسیقی نیز با متن‌های زیبا از چشم‌آذر یاد کرده بودند.

مردی که درک نشد

برداشت من از موسیقی و شخصیت ناصر چشم‌آذر برداشتی است از شنیدن آثارش و دو دیدار با او و نیز بداهه‌نوازی که در خانه‌اش شاهدش بودم. چشم‌آذر مردی بود با ضریب هوشی بالا، با جذبه و مهمان‌نواز و درعین‌حال بسیار صریح. از آنچه به‌عنوان آثار منتشرشدۀ او می‌توانیم نام ببریم هر دو خصوصیتِ هوش و احساس را می‌توان یافت. در آثار پاپ پیش از انقلابش، در زمانی که با فراغ بال و با امکانات مورد پسندش مثل ارکستر و نوازنده کار کرده است، چهارچوب ذهنی بسیار دقیقی را می‌توان درک کرد؛ بنابراین آثارش در آن دوران مشابه با رویکردی است که واروژان در تولید آثار پاپ داشته.

پس از انقلاب و در موسیقی فیلم و سریال و موسیقی بی‌کلام او در آثارش جلوۀ دیگری از خود نشان می دهد. در این آثار او در قیدوبند و چهارچوب ذهنی نیست. او در لحظه است. خود را درگیر ویرایش و کمال‌گرایی اجرایی نمی‌کند به‌خصوص در «باران عشق»، آلبومی که بسیاری او را با آن آلبوم می‌شناسند، او دستانش را آزاد گذاشته تا روی بستری ریتمیک با فراغ بال ملودی‌هایی بداهه بزند و برداشت من این است که این آلبوم حاوی قطعاتی است که او آن‌ها را یکسره اجرا کرده است، برخلاف روال متداول که بسیاری از نوازندگان قطعه‌ای را بارها اجرا می‌کنند تا بتوانند از میان آن‌ها بهترینش را برای انتشار انتخاب کنند یا تکه‌تکه‌هایی از بی‌نقص‌ترین اجرا را با فنون ویرایش پشت‌سرهم قرار می‌دهند.

اما او در ساخت موسیقی فیلم و بی‌کلامِ پس از انقلاب اهمیتی به اجرای کمال‌گرایانه نمی‌دهد. او رویکردی دارد که مشابه آن را تلونیوس مانک (Thelonius Monk)، یکی از نوازندگان برجستۀ پیانوی سبک جَز و بسیاری از اساتید موسیقی اصیل ایرانی داشته و دارند و همانا درگیر نشدن نوازنده در نواختن کاملاً بی‌نقص است و نیز درگیر نشدن در چکش‌کاری‌های پس از اجرا و ویرایش‌های پس از ضبط.

او از معدود آهنگ‌سازانی است که از موسیقی باکلام برخاسته‌اند اما به موسیقی بدون کلام هم توجه دارند. بخش دیگر ویژگی‌های او به‌عنوان نوازنده و آهنگ‌ساز را نمی‌توان در هیچ‌یک از آثار منتشرشده اش یافت، چرا که این بخش را کسانی که از نزدیک شاهد نوازندگی و به‌ویژه بداهه‌نوازی‌اش بوده‌اند، ممکن است تجربه کرده باشند.

در قالب آلبوم پاپ، موسیقی فیلم و موسیقی بی‌کلام، او به‌صورت ناگزیر در محدودیت حفظ سبک و یک‌دستی آثار قرار می‌گرفت، اما در اجرای بداهه‌نوازی که شخصاً در خانه‌اش از او دیدم، او افسارگسیخته بود، آن‌چنان از سبکی به سبک دیگر می‌رفت اما باظرافت که تصورش ناممکن است؛ در یک بداهه‌نوازی پنج دقیقه‌ای او از موسیقی آذری به موسیقی رمانتیک اروپایی، بیات اصفهان، بلوز و جز رفت و با اینکه او از ژانری به ژانر دیگر حرکت می‌کرد اما آنچه می‌شنیدید موسیقی ایرانی بود.

برخلاف بسیاری از نمونه‌هایی که این ترکیب و اختلاط سبک‌ها را به‌گونه‌ای انجام می‌دهند که در آخر، کل اثر هیچ هویت مستقلی ندارد و انگار مجموعه‌ای از چند سبک موسیقی پشت‌سرهم یا سوار بر هم شده است، بداهه‌های چشم‌آذر «ترکیبی» کاملاً واقعی از انواع سبک‌ها بود که هویتی مستقل داشت و مهم‌تر اینکه هویت مستقل این بداهه‌ها ایرانی بود.

به گمان من ناصر چشم‌آذر به‌درستی درک نشد؛ چه از جانب رسانه‌ها و بسیاری از همکارنش و چه ازطرف موسیقی‌دانان نسل جوان‌تر. در مواجهه با او رفتاری دو قطبی صورت می‌گرفت، یا شیفته‌اش می‌شدند یا او را دوست نداشتند و جالب است که او نسبت به هر دوی این رفتارها بی‌اعتنا بود. یادش به‌خیر.

محمدعلی پورخصالیان

محمدعلی پورخصالیان

محمدعلی پورخصالیان
متولد ۱۳۵۷ تهران
نویسنده، مترجم، نوازندۀ پیانو، کیبورد و سینتی‌سایزر و طراح صدا

۱ نظر

بیشتر بحث شده است