گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

پرسش از ارتباط گفتمان‌های موسیقایی و جریان چپ در ایران (۱)

پرسش از ارتباط گفتمان‌های موسیقایی و جریان چپ در ایران (۱)

درآمد

تاثیر جریان چپ یا ایدئولوژی چپ (به گسترده‌ترین معنایی که از این دو اصطلاح می‌توان مراد کرد) بر سمت و سوی جریان‌های هنری ایران یک قرن گذشته امری بسیار شناخته و پذیرفته‌شده است. در بعضی هنرها این تاثیر چنان فراگیر است که بنیادها و جهت اصلی فعالیت را دست‌کم تا نیمه‌ی قرن (و بلکه گاه تا امروز) به کلی زیر نفوذ جریان‌های چپ تعریف می‌کند. آنجا هم که چنین نیست گاه جریان‌های دیگری می‌توان یافت در واکنش به آن جریان اصلی شکل گرفته‌اند.

این واقعیت از پیش شناخته‌شده‌ی تاریخی که زمینه‌ی جهانی نیز دارد (۲) دور از انتظار نیست زیرا در دوره‌ی مورد بحث جریان چپ از جمله مهم‌ترین و نافذترین جریان‌های روشنفکری به شمار می‌آمده (چنان که در برهه‌ای تفکیک روشنفکری از چپ و حتا روشنفکری از نام بعضی احزاب چپ دشوار می‌شود) و از همین رو توان گفتمان‌سازی و تاثیرگذاری بر جریان‌های هنری را به اعلا درجه در اختیار داشته است.

تنها یک مرور ساده بر نام‌های نام‌آور هنری به ویژه در دهه‌های آغازین قرن و همزمان یادآوری پیوندها یا گرایش هر یک از آنان به جریان چپ کافی است تا نشان دهد چگونه دست‌کم چپ‌گرایان و هواداران برخی سازمان‌های چپ‌گرا همچون حزب توده‌ ایران سَری در میان تاثیرگذارترین‌های بعضی رشته‌های هنری دارند. این حقیقت چنین خود را در تاریخ هنر معاصر ما بازمی‌نمایاند که؛ هر کو در هنر قله‌ای، اگر نه همواره و به تمامی، لااقل روزگاری دل در گرو شکلی از شکل‌های آرمان‌خواهی عدالت‌خواهانه داشته است (۳).

بااین‌حال منظور از تاثیرگذاری جریان چپ اغلب دامنه‌ای فراتر از این دارد. نه تنها چپ‌گرایانی منفرد در زمره‌ی هنرمندان بودند و از طریق کنش فردی دلمشغولی خویش را در نتیجه‌ی کار  بروز می‌دادند بلکه در مواردی تاثیر نظام‌مند ایدئولوژی و حتا نوعی جهت‌گیری سازمانی و حزبی نیز به چشم می‌خورد. گویی در آن گونه احزاب (و ازجمله سازمان‌یافته‌ترین‌شان که حزب توده باشد) طرح و برنامه‌ای برای جهت‌دهی به جریان‌های ادبی و هنری وجود داشته یا دست‌کم پیوند (۴) تمام یا بعضی از هنرمندان پیشرو یک جریان هنری با جریان/احزاب چپ موجب بروز نوعی جهت بر اثر هم‌گرایی و هم‌فکری نسبی شده است.

پی نوشت

۱- در راه مطالعات اولیه برای تالیف این مقاله از یاری‌های بی‌دریغ دوستانی بهره‌مند بودم که بی‌ آن نوشتن میسر نمی‌شد. نخست، هم‌فکری و گپ طولانی با دوستی همیشه دوست که نامش به خواست خودش پوشیده می‌ماند، به صورت‌بندی نهایی هسته‌ی اصلی مقاله شکل داد و بعضی نام‌های مهم را پیش رو گذاشت. سپس راهنمایی سجاد پوقناد، کامیار صلواتی و کاوه اسدپور که هر کدام منابعی را معرفی و امکان دسترسی به بعضی را فراهم کردند. سپاس نثار همگی این یاران.

۲- از نیمه‌های قرن نوزدهم تا بخش بزرگی از قرن بیستم سیطره‌ی جریان چپ بر جنبه‌های مهمی از فرهنگ غربی برقرار بود و اغلب رویدادهای مهم هنری نسبتی با جریان چپ داشت.

۳- به عمد و آگاهانه اینجا از بازنمودن استفاده کرده‌ام. این که گزاره‌ی یادشده چه اندازه صدق آماری دارد، چه اندازه محصول اهمیت و تاثیرگذاری قله‌هایی است که با آن می‌توان توصیفشان کرد، چه اندازه برآمده از موفقیت تبلیغات سازمان‌های چپ که نسبت دادن سرآمدان فرهنگ به خود را به درستی نوعی وزن‌افزایی می‌دانستند و حتا چه اندازه حاصل باز گرفتن تعریف چپ/چپ‌گرایی، بحثی بس دامنه‌دار و از مجال نوشته‌ی حاضر خارج است.

۴- چون بحث عضویت سازمانی بسیاری از چهره‌های شناخته‌شده به عنوان هنرمند چپ در یکی از احزاب یا سازمان‌ها چندان قابل پیگیری نیست بنابراین در مقاله‌ی حاضر گاه از «پیوند» برای ارجاع به طیفی از وابستگی‌ها استفاده کرده‌ام.

آروین صداقت کیش

آروین صداقت کیش

متولد ۱۳۵۳ تهران
منتقد و محقق موسیقی

۱ نظر

بیشتر بحث شده است