این نوع شعر بعدها به ایرانیان رسید، از جمله شعر ابن مفرّغ: «آب است و نبیذ است / و عُصارات زَبیب است / سمیّه روی سپیذ است» یا شعری که کودکان بلخ می خواندند: «از خُتَلان آمذیه / بِرُو ] یاتَرّ و تباه آمذیه / آوار باز آمذیه». اعراب، این نوع تصنیفهای هجایی عامیانه را «حَرارَه» می گفته اند. از این قبیل تصنیفها که در قرنهای بعد ساخته شده، یک نمونه باقی مانده است که مردم آن را هنگام به زندان برده شدن احمد عَطّاش (متوفی ۵۰۸)، از بزرگان باطنیه، برای تحقیر او همراه با طبل و دهل می خوانده اند (رجوع کنید به راوندی، ص ۱۶۱)؛ با اینهمه، پس از ایجاد حکومتهای امرای فارسی زبان در خراسان، اقسام شعر غنایی، به جای سرود و داستان، پدید آمد: قصیده جانشین سرود، مثنوی جانشین داستان (شعر داستانی)، و دوبیتی جانشین ترانه شد.
سرود را «چکامه»، شعر داستانی را «چامه»، و ترانه را «غزل» نامیدند و در عین حال، واژه های ترانه و دوبیتی و رباعی هم باقی ماندند و از مجموع غزل و ترانه و دوبیتی، اشعار آهنگین، یعنی تصنیف، به دست آمد (بهار، ج ۱، ص ۷۲). به نوشته همائی، غزل و ترانه و رباعی و دوبیتی، مخصوص اشعار غناییِ ملحون بوده که با ضرب و آهنگ و ساز و آواز خوانده می شده است.
غزل معروف رودکی سمرقندی با مطلع «بوی جوی مولیان آید همی / یاد یار مهربان آید همی»، که رودکی همراه با نواختن چنگ در مجلس امیر نصر سامانی خواند، از همین نوع اشعار ملحون بوده است (ص ۷۷). این نوع اشعار را «قول» نیز می گفته اند و واژه «قوّال» به معنای «غزلخوان و سرودخوان» را از آن ساخته اند.
این نوع غزل تا اواخر قرن پنجم که غزل به معنای شعر مجرد در مقابل شعر ملحون باب شد رواج داشته و اصطلاح تصنیف بعدها جانشین همین نوع قول و غزل شده است. تصنیف به معنای اصطلاحی اولین بار در آثار عبدالقادربن غیبی مراغی (متوفی ۸۳۸) به کار رفته است (رجوع کنید به ۱۳۷۰ ش، ص ۳۳۹-۳۴۰، ۳۷۷، ۳۷۹-۳۸۰؛ همو، ۱۳۶۶ ش، ص ۲۱۷، ۲۲۱، ۲۳۰، ۲۳۷-۲۳۸ و جاهای دیگر).
همائی در باره علت نامیده شدن شعر ملحون به تصنیف، نوشته است که در کتابهای عبدالقادر مراغی، تعابیری چون تصنیفِ قول و تصنیفِ صوت و تصنیفِ عمل به کار رفته و بتدریج، بر اثر کثرت استعمال، مضافٌالیه حذف شده و لفظ تصنیف به تنهایی به معنای آهنگ سازی شده و تصنیف قول و صوت و غزل مصطلح گردیده است. این تحول در کاربرد، در کتاب عالم آرای عباسی (تألیف در ۱۰۲۵) کاملاً مشهود است (همائی، ص ۸۲).
عبدالقادر مراغی (۱۳۴۴ ش، ص ۱۹۸؛ همو، ۱۳۷۰ ش، ص ۳۳۶) انواع تصنیف را چنین آورده است: نوبه یا نوبت شامل چهار قطعه: قول (شعر عربی)، غزل (شعر فارسی)، ترانه (در وزن رباعی)، فروداشت (شبیه قول)؛ بسیط، که از یک قطعه عربی تشکیل می شود، شامل طریقه، صوت و تشییعه؛ کل الضروب، دارای طریقه و تشییعه؛ کل النغم، شامل نغمات هفده گانه در یک قطعه؛ نَشید عرب، دارای دو بیت نثر و دو بیت نظم؛ عمل، شامل اشعار فارسی؛ صوت، بدون میانخانه و تشییعه؛ پیشرو، بدون شعر و زخمه، گاهی با شعر.
۱ نظر