فرامرز اصلانی، موسیقیدان پاپ آن سالها که بخاطر موسیقی سنجیده و سالم خود؛ در آن زمان و این زمان، نسبت به دیگران دارای امتیاز و برتری بوده، دو سال پیش در مصاحبه ای گفت که شرکت سی.بی.اس بابت فروش آلبوم معروف «اگه یه روز بری سفر»، حدود یک میلیون دلار به پول سال ۱۳۷۵ (۱۹۷۸) به او بدهکار است و مسؤولان شرکت گفته اند که در صورت تأسیس مجدد آن در ایران، این مبلغ به او پرداخت خواهد شد!
فروش آلبومهای ابراهیم حامدی (ابی)، فائقه آتشین (گوگوش) نیز در همین حدود بود و تنها هنرمندی که البته با فاصله آشکار، فروش آثارش دراین حد و حدود بود، محمدرضا لطفی و اجراهای او در سال ۱۳۵۸-۱۳۵۷ است (این مطلب را نقل به مضمون از روی حافظه نقل می کنم تا زمانی که به اصل مصاحبه دسترسی پیدا کنم)، که البته یک ریال از سود سرشار آن به هنرمند و همکارانش نرسید. موسیقیدان های جلای وطن کرده، نه تنها آلبوم عکس ها بلکه آلبوم خاطره ها و عادت های موسیقایی خود را نیز با خود همراه بردند.
فضای تلخ و معترض ترانه های سال های وفور پول نفت، شاید در داخل کشور و در تعارض با رژیم پهلوی، جایی و معنایی داشت، ولی با مهاجرت به ایالات متحده، دیگر تکرار آن دستمایه حداقل در درازمدت، بی معنی مینمود و اپوزیسیون نماییهای حضرات هم نمیتوانست تاریخ مصرف خیلی زیادی داشته باشد. در نتیجه، فضاهای مجلس آرایی و لودگی و آهنگهای معروف به «شش و هشت» گرایش مسلط بازار را تشکیل داد و هنوز هم همان است.
نسل معترض سالهای وفور پول نفت و آستانه دروازه طلایی تمدن بزرگ، موهایشان سفید شده، در آستانه شصت سالگی هستند و انگار هنوز در فضاهای ذهنی خود زندگی می کنند و با همان خاطرهها زنده هستند و نه با واقعیت بیرونی و اتفاقاتی که در ایران این سالها و حتی آمریکای این سالها رخ داده است. به نظر می رسد که اینان راوی غم غربت خود اگر داشته باشند نبوده اند، حسرتخوار فضاهایی بوده اند که نماد آخرین دوران طپش خلاقیت دوره جوانی آنها بوده و به ناگاه، کابوس وار از درون آن به بیرون پرت شده اند.
۸- تکرار بی معنی فضاهای موسیقی،۱۳۵۰ در آمریکای ۱۹۹۰ و ایران ۱۳۷۰
موسیقی نوازان مقیم ایالات متحده، گذشته خود را تکرار می کنند و موسیقی نوازان مقیم جمهوری اسلامی ایران، گذشته و حال دوستان کوچ کرده خود را تکرار می کنند! بررسی آسیب شناسی موسیقیدانان خارج نشین کار ما نیست، ولی تکرار در مدار بسته ای که آهنگسازان سپیدموی داخل کشور بدون خستگی ادامه می دهند، دلیلی ندارد جز تبعات ناگزیر و ناگریز سالها تعطیلی، بلاتکلیفی و بی حرمتی موسیقی و موسیقیدان در داخل مرزها. بلای عقیم ماندن و سترون شدن نه تنها دامنگیر اهل پاپ بلکه دامنگیر اهل سنت هم شده که ظاهراً از مقبولیت و حمایت دولتی بیشتری برخوردار بوده اند. گویی جوهره خلاقیت حداکثر تا سال ۱۳۵۸ در جریان و سیلان بوده است و از آن به بعد دیگر خشکیده است.
۱ نظر