آیا چنین نگاهی در استفاده از تکنیک فلاژوله هم داشته اید؟
بله، مجدداً یادآوری میکنم که فلاژوله هم تکنیکی است که در خیلی از سازها استفاده میشود و فقط مخصوص گیتار نیست و البته در سهتار هم قابل اجراست و چرا از این تکنیک برای افزایش امکانات صوتی ساز بهره نبریم یا استفاده نکنیم!
در زمینه نوازندگی سهتار، اساتیدی داشتهایم که ویژگیهای خاص سبکی دارند مانند: صبا، عبادی، هرمزی، و هنرمندان معاصر دیگر. این اساتید هر کدام به نوعی از اصالتها یا امکانات موسیقایی مناطق و فرهنگ های مختلف در هنرشان بهره برده اند. شما هم در سه تار نوازیتان از تکنیک سازهای دیگر مثل تکنیک فلاژوله (Flajolet)ُ، فینگرتپ (Fingertab)، میوت (Mute) با هارمونیهای نیم پردهای استفاده کردهاید، چه ضرورتها و نیازهایی در استفاده از این تکنیکها بوده است؟
نگاه من به بحث نوازندگی مانند بحث زبان است، چون معتقدم موسیقی خود یک زبان است که با گویشهای مختلفی قابل القاست. زبان عنصریست برای بیان احساسات و عواطف و احوالات، و به همین علت زبان همراه زمان و نیازهای زمان حرکت می کند، قرار بر این نیست که من زبان میرزا عبدالله را داشته باشم و یا با گویش صبا نوازندگی کنم و به همین علت است که عبـادی در خانوادۀ فراهانی گویش دیگری پیدا می کند و مکتب و سبک جدیدی ایجاد می کند.
به این علت که نیازهای دوران عبادی به غایت متفاوت از گذشتگان او بوده است و همین تحول باعث تغییرات کلی حتی در ساز سه تار میشود، و بنا بر همین دلایل است که من هم اعتقادی به تکرار گذشتگانم ندارم و عقیدهام بر این است که باید ادبیات گذشتگانم را بدانم و به اقتضای زمان از آنها استفاده و حرف جدیدی را ارائه کنم، چون در تکرار کردن پویشی وجود ندارد و در حقیقت نوعی درجازدن است و کسالت آور. حال اینکه این حرف و شیوۀ هنرمند درست است یا نه، مقولهای است که درستی و صحت آن را من و شما نمی توانیم تعیین کنیم می بایست زمان سپری شود و از فیلتر زمان عبور کند.
در طول تاریخ هنر هم چه بسیار شعر و نقاشی و موسیقی که بوجود آمدهاند و ماندگار شده یا نشدهاند. در آثار هنرمندان بزرگی چون صبا و کلنل وزیری و… هم میبینیم که برخی از آنها ماندگار شده و بعضی هم از یادها رفتهاند، هنرمند همواره علاقه و سوق به ماندگاری دارد و حال این که چه فاکتورهایی ماندگاری را می سازد به درون هنرمند بر میگردد و یا این که با تاریخ خودش چه پیوندی داشته باشد و تا چه حد از احساسات حقیقی خود جوشش و تراوش داشته باشد. به نظر من هنری جاودانه می شود که در آن عنصر دروغ و تصنع نبوده و اصالت داشته باشد.
۱ نظر