با بررسی و تجزیهوتحلیلِ مقولهی اجرا (در نوازندگی و خوانندگی)، اهمیت مقولهی فُرمِ ملودیک و ساختارِ جملهبندیِ شعری و تحریری بیش از پیش مبرهن خواهد شد. هر نوازنده و هر خوانندهی پیشرو (و نه پیرو!)، از حیثِ جملهپردازیهای شعری و تحریری، حایزِ فُرمِ خاصِ خود و اِمضای شخصی است.
بهعبارتِ واضحتر، اگر یک غزل سعدی در مقابل سه آوازخوانِ مبدع و مؤلف قرار داده شود و هر سه در یک فضای مایگی و با نوبت و ترتیبِ معین شروع بهاجرای آواز نمایند، قرارگیری هر یک از انگارهها (موتیفها)، تِمها، عبارات و جملاتِ شعری و تحریری، مختص بههر یک از مجریان خواهد بود. اینجا است که مقولهی سبک و شناختِ آن، نمودِ عینیتری مییابد.
در مورد مقولهی نوازندگی نیز همینطور است. اگر سه نوازندهی مبدع و مؤلف – در یک فضای مایگی معین و با نوبت و ترتیبِ مشخص – شروع بهنوازندگی نمایند، فارغ از فُرمِ ملودیک و ساختارِ جملهبندیِ هر یک از آنان؛ زمانبندی، ریتم و مترگزینی، آرتیکولاسیون و بسیاری دیگر از مباحثِ فنی نوازندگی آنان با یکدیگر متمایز و متفاوت خواهد بود و این، همان تحلیل بنیادین (یا فاندامنتالِ) مقولهی سبکشناختی است.
سه مثنوی آواز بیاتزند (یا بیاتترک) برپایهی ابیاتی از دیباچهی مثنوی معنوی مولوی با صدای سه استاد آواز ایرانی (غلامحسین بنان، صدیف رامبد و محمدرضا شجریان) در دست است که با هم میشنویم:
مثنوی با صدای غلامحسین بنان را بشنوید
مثنوی با صدای صدیف رامبد را بشنوید
مثنوی با صدای محمدرضا شجریان را بشنوید
تحلیلِ بیت اولِ خوانده شده توسط هر یک از آوازخوانانِ یادشده (بشنو از نِی چون حکایت میکند/ از جداییها شکایت میکند)، خود بهخوبی گویای تمامیِ تفاوتها است. بیتِ یادشده مؤیدِ درآمدِ مثنوی بیاتزند و بر روی یک بیت شعریِ یکسان است، ولی کاملاً مسموع و محسوس است که حالات و حرکاتِ ملودیک و تأکیداتِ کلامی و آهنگوارههای بیانیِ هر سه آوازخوان، تا بهچه حد با یکدیگر متفاوت است و جمیعِ این موارد، سبکِ هر یک از استادانِ مذکور را آشکار مینماید.
در اینجا، توضیحی کوتاه درخصوص «آرایه» و «پیرایه» در موسیقی ایرانی ضرورت دارد. در واژههای مصوّبِ فرهنگستان در خصوص «آرایه» میخوانیم: «عنصری در موسیقی که بیشتر جنبۀ تزیینی دارد تا ساختاری و دربرگیرندۀ تزیینهای مشخص و آزاد است». اما در مورد «پیرایه» مصوّب شده است: «گذر تزیینی در بداههنوازی یا آهنگسازی». فارغ از بحث لغوی و ریشهشناسی معنایی، آرایه از آراستن بوده و پیرایه از پیراستن میباشد. مَخلَص کلام اینکه، گاه با زینت و افزون کردن میتوان بهقطعهای موسیقایی، زیبایی بخشید و گاه با تراش و کاستن میتوان زیبایی را بهاثر موسیقی القاء کرد.
در اینجا، نقش آرایهپردازی در ساختارِ فُرم بایستی مورد بحث و بررسی قرار گیرد. بدیهی است که آراستن و آرایهپردازی در هنر موسیقی ایرانی، مختص بهسلیقه و زیباییشناسیِ ادبی- موسیقاییِ شخصیِ موسیقیدان است و آرایهپردازیِ یک استادِ نوازنده با دیگر استادِ نوازنده، تمایز خواهد داشت.
۱ نظر