منصور مرادی، آنچنان با تمام وجود توأم با عشق از خانقاه و مراسم مربوط به آن صحبت میکند که کمتر مخاطبی شیفته و مجذوب قداست و خلوص این مراسم بهخصوص ساز دف و دفنوازی نمیشود. او معتقد است که دف بالقوه سازی مقدّس و پاک است و این نوازندگان هستند که شخصیّت خود را با دف بهمرحلهی ظهور میرسانند. این شخصیّت ممکن است که با اجرای حرکات زشت و زننده که در شأن دف و دفنوازی نیست و تنها عاملی است برای جذب مخاطبین بیشتر، همراه باشد که در نهایت تصویری غلط از دفنوازی را معرّفی کند و نتیجهای جز توهین به شخصیّت نوازنده را درپی نخواهد داشت (مرادی، ۱۳۹۸).
سیّدبهاءالدین حسینی، اوّلین دف را با پول کارگری بهمدّت سه روز تمام بهدست آورد تا بهقول خودش پول زحمت کشیده و حلال باشد. وی از حال و هوای خانقاه و صحبتهای پیر و مرشد طریقت قادری و نقشبندی، مرحوم حضرت شیخسیّدحبیبالله دیانت اینچنین میگوید:
«در همان سنین کودکی، هرگاه که با دلی پر از محبّت و صفا در پای صحبتهای گوهروار استاد گرانقدر و فرزانه مینشستم، هر روز دری از ناشناختهها بر من میگشود. او بهمن آموخت که چگونه عشق بورزم، چگونه و در چه راهی گام بردارم، بهچه طریق تحمّل نمایم آن ناملایمات را که دیگران بر سر راهم میگذارند. او بهمن آموخت که چگونه بهجامعهام محبّت کنم و بدی را با بدی پاسخ نگویم؛ در نهایت بهمن آموخت که اگر نمیتوانی در راه عشق و عرفان راهروی دائم باشی، لاأقل بهطریق صادقین و صالحین عمل کن و این بزرگترین درسی بود که از او آموختم» (حسینی، ۱۳۹۸).
طبق گفتهی ایشان، همانطور که وی دف را محترم میداند، دف نیز در بسیاری از مواقع مانع از انحراف بهاءالدین از مسیر صحیح زندگی شده است. او با ساز دف آنچنان رابطهی مقدّسی برقرار کرده که شاهد معجزاتی نیز بوده است.
سیّدبهاءالدین حسینی، عرفان را توحیدیترین مکتب در عالم میداند و معتقد است که دف همیشه پیراهنی از عرفان برتن داشته، پس باید با متانت دفنوازی کرد. در جایی دیگر اشاره میکند که مکتب دفنوازی خانقاه از سادگی و کمی بهپیچیدگی و فراوانی صعود کرده و این روند با حفظ سنّت و اصالت در جهت نوآوری و تجدّد مورد قبول است (همان، ۱۳۹۸).
۱ نظر