تمبک؛ سلطان سازهای کوبهای دنیاست!
فکر گفتوگو با بهمن رجبی زمانی در ذهنمان شکل گرفت که پس از تحقیق در آثار و پیگیری فعالیتهای ایشان، متوجه شدیم بسیاری از جنبههای مثبت فعالیتها، تحت شعاع حواشی زبان شفاهی رجبی قرار گرفته است. از سویی سالها خلا یک گفتوگوی تخصصی و شفاف در حوزه ریتم و تمبک با وی احساس میشد و در عین حال شنیدهها از دشواری این امر حکایت میکرد. ولی برخلاف آن، بهمن رجبی با شرایط خاص روحی، جسمی و سنیاش با صبر و حوصلهایی درخور تحسین و برخوردی انسانی پاسخگوی سئوالات و حتی انتقادات و مخالفتهای صریح ضمن گفتوگو شد.
لازم است از آقای «جواد یاراحمدی» که زمینهساز این گفتگو بود و در آن مشارکت داشت، همچنین آقایان «سروش ریاضی، سلام ریاضی، محمود بالنده» که با ارائۀ پرسشهایی به این گفتگو یاری رساندند، تشکر نماییم.
لازم به ذکر است این گفتگو پیشتر در شمارۀ ۸۸ مجلۀ گزارش موسیقی سال ۱۳۸۷ منتشر شده است.
نوازندگان و مدرسان قدیم، پیش از استفاده از خط نت برای آموزش، از اصطلاحاتی مانند «بله و بله و بعله دیگه» و «یکصد و بیست وچهار…» استفاده میکردند، که نسبتی با وزن اشعار کلاسیک فارسی و بحور عروضی ندارند. آیا میتوان آنها را راهکاری برای بسط و گسترش ریتم محسوب کرد؟
خیر نوازندگان و مدرسین قدیم با استفاده از اوزان نهفته در اشعار و اصطلاحات موزون، تمبک را سینه به سینه درس میدادند احتمالاً بپرسید قبل از آن چه بوده؟ چراکه معمولاً تمبکنواز با شعر و ادبیات آشنا نبود. جواب اینکه تعلیمدهنده اصوات و ریتم مورد نظر خود را بدون توضیح اجرا کرده و از شاگرد می خواست عیناً همان را بنوازد، که شاید هنوز هم ردّی از این نوع انتقال و آموزش در تمبکنوازان خیابان سیروس تهران وجود داشته باشد. اصطلاحات یادشده تا پس قبل از حسین تهرانی هم نبود. تا آنجا که من اطلاع دارم توسط مرحوم تهرانی مورد استفاده واقع شد که ایشان هم به نقل از اسماعیلزاده کمانچهنواز میگفت یا بهتر بگویم شاید هم بوده و من نمیدانم من در سطح اطلاعات خودم، گفتم.
به نظر شما اصطلاحات یادشده با وزن های شعری تطابق دارند؟
شاید برحسب اتفاق داشته باشند، اما نه اینکه تمبکنواز یا مدرس، برود تحقیق یا کشف و ابداع کرده و به چنین چیزی دست پیدا کند، مصداق این بیت سعدی: گاه باشد که کودکی نادان / به غلط بر هدف زند تیری.
در تحقیقات دکتر صفوت و نلی کارن آمده است که این ریتم ها مستقل از وزن اشعار ایرانی است. آیا این اصطلاحات با ادبیات عامیانه پیوند و قرابتی ندارند؟ و آیا ریتمی وابسته به شعر ایرانی البته- نه، کلاسیک بلکه عامیانه- نیست؟
چرا، برگرفته از ادبیات عامیانه است. من نمیدانم چرا آقای صفوت اینگونه گفتهاند. مگر نه اینکه ترانههای کوچه بازار هم مطابق ریتم و وزن اشعار فارسی هستند.
امروزه برخی موسیقیدانان در توصیف ریتم و وزن آثارشان از نظریه ادوار ایقاعی استفاده میکنند. نظر شما چیست؟
مثلاً چه کسانی؟
مثلاً آقایان لطفی، کیانی و برخی دیگر.
ایقاع در لغت به معنای واقع ساختن افکندن و ضمناً هماهنگ کردن آوازهاست. اگر بخواهم یک جواب کلی به شما بدهم میگویم: تاریخ مصرف ایقاع گذشته. برای توصیف آموزش یا پرداختن به ریتم راهکار و شیوههای پیشرفتهتری وجود دارد که به ذکر این مثال بسنده میکنم ایقاع در برابر کار ما مانند سفر با الاغ است در برابر بی.ام.و.
۱ نظر