گفته میشود برای اولین بار مرحوم صبا در تمبک از خط نت استفاده کرد و مرحوم تهرانی به اکراه به نت مینگریست، اما اگر هم کسی استفاده میکرد، مخالفتی ابراز نمیکرد.
در مورد ابداع خط نت توسط صبا کاملاً صحیح است و ایشان بود که تهرانی را کانالیزه کرد. تهرانی با خیلیها زد مثل غیاثی و اسماعیلزاده، اما صبا به او سمت و سو داد.
با توجه به تشتت و تعداد متدهای آموزشی تمبک، اگر هنرجویی آقای اسماعیلی بخواهد با شما ادامه دهد، به علائم جدید و سیستم جدیدی بر میخورد که شروع دوبارهای را میطلبد، این تشتت چه توجیهی دارد؟ شما حتی علائم معلمتان را هم تغییر دادهاید.
من تغییر ندادم، بلکه تکامل بخشیدم. توجیه تشتت را از من نپرسید. این را از نظام موسیقی و متولیان آن بپرسید، چرا که در زمان مسابقات، کتاب تهرانی ابتدایی، اسماعیلی متوسطه و کتاب من عالی و محسوب میشود. خوب اگر عالیست و پیشرفتهتر از بقیه، چرا از آن به عنوان محور استفاده نمیشود؟
البته در غرب هم، آهنگسازان متد مخصوص به خود دارند، که نوازنده ملزم است ابتدا متد آن آهنگساز را فرا بگیرد بعد قطعه مربوط را بنوازد، مثل اشتکهاوزن، جان کیج، پندرسکی، اما از شما به عنوان معلم راهکار و ارائه طریق میخواهیم.
بیایند از متد من تبعیت کنند.
این خودخواهی منظور نمیشود؟ شما در نتنگاری خودتان چه حسنی میبینید که اینگونه اصرار دارید، مثلاً علامت جاروی شما.
آیا واقعاً عین جارو نیست؟ ببینید «یک خطی» را من ابداع نکردم، بلکه وجود داشت. شما اگر به پارتیتورهای تمام دنیا که برای سازهای کوبهای نوشته شده نگاه کنید، همه یک خطی هستند. حالا اگر ما به سیستم مرحوم تهرانی استناد کنیم که سه ناحیه برای تمبک قائل شدهاند، من اجراهایی را روی تمبک دارم که در آن سیستم قابل نت نگاری نیست.
مرحوم افتتاح هم بطور غریزی روی یک خط مینوشت، من آن را کامل کردم، یعنی ابداع من نیست بلکه کشف من است. میتوان گفت من امریکوکوسموس یک خطی هستم و مرحوم افتتاح کریستف کلمب آن. پس تمبک سه ناحیه ندارد بلکه خیلی بیشتر از اینهاست.
یکی از ضعفهای خط نت در تمبک، مشخص نبودن محل دقیق تماس دست یا انگشتان است و به نظر میرسد کار شما کامل نیست و جای ایراد دارد.
برای فراگیری تمبک لازم است هنرجو نزد معلم بیاید و من هم مدعی نیستم که کار من کامل است، اما این چیزی هم که شما میگویید ایراد نیست. تمبک به دلیل ساختمان فیزیکی خاصاش، قابلیت تعیین محل دقیق تماس یا فرود انگشتان را ندارد ما تنها کاری که کردهایم، برای آن محدوده در نظر گرفتهایم.
مشکل اینجاست هنرجو باید باید نزد مدرساش آموزش ببیند.
نه من در متد آموزشیام حدود ۸۰ قطعه عکس دارم از زوایای مختلف، برای نشان دادن محل دقیق فرود انگشتان یا تماس و استقرار دست که البته باید بگویم این حرف ماست تا به امروز. شاید آیندگان این قضیه را هم به حُکم تکامل علمیتر کنند. در مورد نرسیدن به نظام هماهنگ و واحد آموزشی هم باید عرض کنم، وظیفه تشکلهای موسیقایی مملکت است که تمبک نوازان صاحب کتاب را گرد هم جمع کرده و به یک نظام واحد برساند.
این انتظار بیجاییست که ما بخواهیم اینها خود به خود دور هم جمع شده و به یک نظام واحد آموزشی برساند. حالا این واحد ممکن است خانه موسیقی باشد یا انجمن و سازمانی که دستاندرکار موسیقی بوده و میتوانست این کار را بکند چه دولتی و چه غیر دولتی. زیرا به دلیل افتراقات فکری و شخصیتی و ادعاهایی که مبنی بر محور بودن خود داریم دور هم جمع شدن خودمان عملی به نظر نمیرسد.
حتی در نُت نگاری مسیر حرکت دست مشخص نبوده و با نمایش عکس قابل انتقال نیست. ضمناً نت قاعدهایست که بواسطه آن امر آموزش، میبایست در هر جا قابل پیاده کردن باشد.
آثار تصویری من موجود است. با مراجعه با آنها خیلی از ابهامات برطرف میشود.
۱ نظر