در طول سالهای تدریستان ضعف هنرجوها را در چه میبینید؟
چون در خانهام به روی همه باز است یا به بیانی دیگر، دسترسی به من آسان است، خیلیها میآیند و خیلیها هم میروند. اما بعد از مرگ من اوضاع تغییر میکند. هنرجو اول میرود پیش دبستان، یعنی کتاب تهرانی، بعد دبستان یعنی کتاب اخوان، بعد دبیرستان یعنی کتاب اسماعیلی، و بعد میآید دانشگاه یعنی کتاب من. منتهى الان هنرجو یک راست میآید اینجا. مکتب من سخت است. در ضمن تصویر عوامانه و بدیهیای از تمبک و آموزش آن در جامعه وجود دارد که تا بیایند یاد میگیرند. بر اینها مشکلات تردد و خیلی مسائل دیگر را هم اضافه کنید.
برای دستیابی هنرجویان به استقلال فکری به چه میزان آنها را در نواختن آزاد میگذارید و یا اساساً در شیوۀ تدریستان چنین مقولهای را گنجاندهاید؟
البته که همینطور است. جزء درسهایم نیست، بلکه در بخشهایی از آموزش و در مقاطع خاص فقط درس را به شاگرد توضیح تئوری میدهم. از او میخواهم برداشت خود را از نتنوشته و توضیح من را بنوازد و جلسۀ بعد تحویل دهد، که این خود، نوعی آزاد گذاشتن است. در دونوازی هم که با هر یک از شاگردان مکتب داشتهام، آنها کاملاً در نواختن آزاد بودهاند، اگر دقت کنید یداللهی یک چیز زده، مزدک پسرم یک چیز دیگر و پدرام خاورزمینی چیز دیگر.
اگر کارشان از نظر زیباشناختی اشکال داشت، چگونه برخورد میکنید؟
نظر شخصیام را میگویم ولی اجباری نیست. اگر گفت نه که دیگر نه است.
هنرجو در حضور شما اجازه مخالفت دارد؟
بله. من بارها مورد مخالفت شاگردان خودم قرار گرفتهام و از این بابت هم بسیار خوشحالم. چرا که میبینم در نظام تدریسم برده و بندهپروری نکردهام. برآیند آن را هم از آزادی اظهار نظر شاگردانم میبینم. البته در این بین سو استفادههایی هم میشود، اما مهم نیست، هدف بالاتر از این حرفهاست.
نظرتان درباره آموزش تمبک برای کودکان و کتاب لطف تمبک اثر خانم حکیم الهی چیست؟
در این مورد چیزی نمیدانم چون شاگرد کودک نداشتهام. کتاب لطف تمبک را هم تورق کردهام، اما عمیقاً و به دید کارشناسی نه! به همین دلیل نمیتوانم نظر واقعی بدهم و باید اعتراف کنم که این عیب من است تعقیب نکردن به روز آثار منتشره در حوزۀ تمبک نشناختن پوست و چوب و ….
آیا این مطلب به دلیل غوطهور شدن در خود نیست؟
نه این منصفانه نیست. شاید بهتر بگویم مشکلات پیرامون من، مرا در خود فرو بردهاند و اجازه هر فعالیتی را نمیدهند و گرنه رزومه کاری من آن چنان هم مرا منفعل نشان نمیدهد. همکار من هنوز نمیداند چه گوارا که بوده، و چه کرده…، اما حداقل من از سیاست گرفته تا سینما، آثار موسیقی جهان، ادبیات، ورزش با هر یک به نوعی در ارتباطم که اینها حوزۀ وسیعی هستند.
در خصوص اکول یا استیل نوازنده تاکید بسیار دارید. لطفاً دلیل آن را بفرمائید.
تاکید من بر حالت نشستن و گرفتن ساز براساس آناتومی بدن انسان است. بطور مثال در ساخت اتومبیل نیامدهاند دنده را پشت سر راننده قرار دهند، بلکه در منطقیترین و راحتترین حالت ممکن مطابق با آناتومی بدن انسان تعبیه شده است. من میگویم وقتی حالت دست در یک حالت نزدیکتر است به آناتومی بدن و زیبایی دو چندانی دارد، چرا باید آن را تغییر دهیم؟ کما اینکه زمانی هواپیما را ساختند، نیامدند فرمان آن را بالای سر خلبان بگذارند، جای خلبان را عقب هواپیما قرار ندادند، بلکه جلو گذاشتند.
۱ نظر