نگاهی به تأثیر پذیری موسیقی ایران از نهضت ملی
اشعار زیادی در تاریخ ادبیات ایران درباره مسئله ملی شدن نفت و پیشوای آن دکتر محمد مصدق و البته تلخ کامی شکست دولت ملی او، ثبت شده است که کم و بیش بخشی از آنها را به خاطر داریم اما در عرصه موسیقی آثار انگشت شماری را به یاد داریم که درباره این واقعه ساخته شده است. آیا میتوان نتیجه گرفت که اهالی ادب نسبت به اصحابِ هنرِ موسیقی (و البته سایر هنرها) دارای تیزبینی و هوش سیاسی بیشتری نسبت به وضعیت روز بودهاند؟
قطعاً در دوره حکومت کوتاه کار دکتر محمد مصدق، هنرمندان میتوانستند مکنونات قلبی خود را با آسودگی بیان کنند و در فضای آزادی «نفسی تازه کنند» ولی سقوط دولت ملی به سرعت سایه سرکوب و ترس را بر سپهر هنرِ ایران چیره کرد.
بعد از کودتای ۲۸ مرداد (۱)، «اداره اطلاعات شهربانی» به دقت حرکات مخالفان کودتا را زیر نظر داشت تا اینکه، سه سال پس از کودتا، سازمانی مخوفتر به نام «ساواک» پا به عرصه وجود گذاشت که کار را به جایی رساند که حتی صحنههایِ فیلمهایی را که مورد پسندش نبود، به شکلی که میخواست بازتولید میکرد.
جامعه هنری در سالهای پساکودتا، دیگر آزادی عمل دوره مصدق که هیچ حتی سالهای ابتداییِ «دهه طلایی آزادی» (۲) را هم نداشت و کمکم در عرصه اجتماعی و سیاسی رو به سکوت و خاموشی رفت و مگر در مواردی که همسو با نظر حکومت بود، نتوانست خواستههای خود را فریاد کند.
پینوشت
۱- اخیراً افرادی در مورد کودتا بودن یا نبودن اقدام شاه با حمایت انگلیس و امریکا علیه دولت مصدق شبهه وارد کردهاند و دلیل اصلی آنها نیز یک قانون نانوشته است که یکبار در دوران مشروطه به اجرا درآمده و در آن به دلیل تعطیلی مجلس (فترت مجلس)، پادشاه حق انتخاب و عزل نخست وزیر را داشته؛ دکتر مصدق نیز به این قانون نانوشته اعتقاد داشته است. تا اینجا به نظر میرسد حقِ برکناری مصدق با شاه بوده است ولی بعضی از حقوقدانان و مورخان به این ایده، ایرادهایی را وارد دانستهاند: ۱- قانون نانوشته لازمالاجرا نیست، حتی اگر دکتر مصدق به آن اذعان داشته باشد. ۲- حتی اگر این قانونِ نانوشته در قانون اساسی نیز وجود داشت، باز هم دلیلی بر صرف نظر کردن از اصل چهل و پنجم و شصت و چهارم قانون مشروطه نبود که طی این قانون نه شاه حق برکناری مصدق را داشته، نه مصدق باید بهعنوان رئیسالوزرا «الزاما» به این حکم شاه تمکین میکرده و استعفا میداده است. ۳- باید مشخص شود که چقدر این قانون نانوشته برای شرایطی که اکثریت مردم طرفدار دولت هستند میتواند معنادار باشد. ۴- روش ارائه حکم عزل از طرف شاه به مصدق به شکل طبیعی نبوده و غیر از اینکه حکم به شکلی کاملاً مشکوک با تاریخی مربوط به سه روز پیش در پاسی از شب به دست نظامیان به درب منزل او میرسد، بلکه از ساعتی پیش از آن، بعضی از وزرای او بدون دلیل خاصی بازداشت شده بودند! ۵- درباره فترت مجلس نیز دو نظر وجود دارد که اولی اعتقاد دارد اصلاً فترتی در کار نبوده و مجلس تا زمانی که شاه حکم انحلال آن را ۲۸ آذر ۱۳۳۲ صادر نکرده، فترتی هم صورت نگرفته ولی گروه دوم اعتقاد دارند که تعطیلی و نابسامانی مجلس میتواند فترت محسوب شود. لازم به ذکر است، بعضی از افراد انحلال مجلس را دلیل برکناری مصدق دانسته اند که تاریخ نامه شاه (۲۲ مرداد) نشاندهنده نادرست بودن ادعاست.
۲- فاصله بین ۱۳۲۰ که همزمان با خروج رضاشاه از سلطنت و نخست وزیری محمدعلی فروغی است تا سال ۱۳۳۲ که مصادف با کودتا علیه دولت مصدق است را «دهه طلایی آزادی» مینامند، چراکه مخصوصاً آزادی مطبوعات در این دوره در وضعیت بینظیری قرار داشته است.
۱-نویسنده محترم می تواند مدارک تاریخی برای این گزاره های خود ارائه نماید؟
“قطعاً در دوره حکومت کوتاه کار دکتر محمد مصدق، هنرمندان میتوانستند مکنونات قلبی خود را با آسودگی بیان کنند و در فضای آزادی «نفسی تازه کنند» ولی سقوط دولت ملی به سرعت سایه سرکوب و ترس را بر سپهر هنرِ ایران چیره کرد”.
۲-به فرض وجود مدرک کدام هنر و هنرمند؟ مارکسیستی یا ایران دوست؟ آیا مرتضی خان محجوبی، صبا ، بنان و… نمی نوانستند آزادانه هنرورزی کنند؟ این مقاله رنگ و بوی یک مانیفیست حزبی سیاسی که امروزه به شدت از اقبال کمی برخوردار است را دارد!
درود بر شما
۱- بهترین نمونه وجود یا عدم وجودِ آزادی در هر دولتی را میتوان از مواجهه آن دولت با منتقدان و مخالفانش بررسی کرد. کاریکاتورهای روزنامه های مخالف دولت مصدق بهترین مصداق آزادی در دوره اوست. در یک کاریکاتور او را برده و آمریکا در دیگری شوروی و در دیگری انگلیس تصویر کرده اند. روزی نبوده که نسبت به یک بیانیه یا سخنرانی مصدق یا اطرافیان او چنین مطالب یا کاریکاتورهایی منتشر شود.
۲- منظور شما مشخص نیست! بالاخره مخالف آزادی در دوره مصدق هستید یا نیستید؟! من عرض کردم در آن دوره چنین آزادی ای وجود داشته، بعد شما پرسیدید فلانی و فلانی نمی توانستند؟! بله می توانستند!
متاسفانه گفتگوی هارمونیک مبدل به فیس بوک نویسی ها یا اینستا نویسی هایی شده که نظر منتقدین را پاک و سانسور می کند و بعد گله از عدم آزادی در فلان روزگار ! نمی دانم این راه جدید گفتگوی هارمونیک چه قدر می تواند تداوم داشته باشد !
دوست عزیز ظاهرا به قدری آتش شما تند است که انتظار دارید همان لحظه ای که کامنت می گذارید روی سایت برود. گمان می کنم به قدری با اینستاگرام سر و کار داشتید که خبرندارید عموم سایت ها نظراتشان بعد از بازدید ادمین منتشر می شود.
بسیار ممنونم از مقاله روشنگرانه شما
من اصل مقاله را در ایران فردا مطالعه کردم و واقعا لذت بردم
ممنون که در عصر سلطنت طلبی و سیطره من و تو از یکسو و نئولیبرالیسم تاریخ کش از سوی دیگر شجاعت به خرج میدهید و حقایق تاریخی را آشکار میکنید
درود بر روان آن مرد پاکدست وطن پرست دکتر محمد مصدق
دم شما گرم