اصطلاحی مندرآوردی و ایسمی ناسازه
جستار چهارم کتاب با عنوان یا اصطلاح جعلی «دُنبُلیسم موسیقایی» یا «سندرم از ما گرفتهاند» آغاز شده، اصطلاحی گنگ و ناسازه،که اشکالات جدی بر آن وارد است، هرچند بوردیو معتقد است اکثر مفاهیم بیان شده با ایسمها، «چه در تاریخ هنر، تاریخ ادبیات، یا تاریخ فلسفه و چه در نظریۀ سیاسی، مفاهیمی تاریخی هستند که به خاطر نیازهای مربوط به فلان بحث و جدل ابداع شدهاند، پس در یک بافت تاریخی مشخص قرار دارند، اما در خارج و فراتر از این بافت به کار گرفته میشوند و بدین ترتیب ارزشی فرا تاریخی دارند». (بوردیو ۱۳۹۵: ۱۰۵)
فاطمی نیز با همین نگاه سعی کرده خیالبافیهای دنبلی (شاعر و نویسندۀ عهد قجر) را در بستر زمانی خارج از تاریخ (قاجاریه) و خارج از آن حوزه، در حوزۀ موسیقی بهکار برد. گذشته از اشکال مفهومی آن، اصطلاحسازی در هر زبانی از جمله زبان فارسی، افزون بر سازوکارهای معنایی، سازوکارهای صرفی نیز وجود دارد، و تلاش برای بیان مفاهیم با ساخت «ایسمها»، بدون توجه به روانی و ساخت زبان و البته اینچنین ناسازه، بر آن اشکالات جدی وارد است.
«اصطلاح علمی و هنری و فنی باید در درجۀ اول معنایی روشن داشته باشد. این درسی است که تاریخ وضع اصطلاحات علمی در تمام زبانها و زمانها به ما میدهد» (فرشیدورد ۱۳۸۰: ص۱۹). برای ساخت اصطلاح جدید اصولی مانند: شفافیت، یکدستی، تناسب و… وجود دارد و یک اصطلاح وقتی روشن و شفاف تلقی میشود که «بتوان بدون تعریف و از طریق ساخت آن، حداقل تا حدودی، به مفهوم آن پی برد و معنای آن در ساخت متجلی باشد». (رفیعی خضری ۱۳۹۵: ۱۲۵)
آیا این ضعف در مبانی اصطلاحسازی زبان فارسی و بیاهمیتی نسبت به زبان فارسی نیست، بدتر آنکه از عضو گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی و داعیهدار زبانی سر بزند. این اصطلاح دور از ذهن، ناروشن و بیارتباط بهویژه با حوزۀ موسیقی، نیاز به یک دفترچه توضیحی همراه دارد. اصطلاحی که از نام شاعر و نویسندهای در عهد قاجار به نام دنبل اخذ شده، که مغالطات و توجیحات خاصی برای خودش داشته است، که به ظن فاطمی، نحلهای فکری در معنایی منفی دنبلیسم ایجاد کرده و در ناخودآگاه ایرانیان جای گرفته و در نتیجه دروغگویی به کل جامعه امروز تسری یافته و لافزنی و دروغگویی ملی را سبب شده است.
آیا این مفهوم، یا به قول ایشان سندرم از ما گرفتهاند را میتوان در معنای «ایسم» یا مکتب فکری مانند کلاسیسم، رمانتیسم، اکسپرسیونیسم، مارکسیسم و… آن هم در معنای منفیاش بهکار برد؟ دنبلیسم نیز چیزی جز خلط مبحث و بازی با الفاظ نیست.
استفاده از اسمی نادر، با خوانشی دشوار که آن را «دُنبـَل» و… هم میتوان خواند، اصطلاحساز را مجبور کرده، برخلاف ویژگی خط فارسی، این اصطلاح جعلی (ضمههای آن) را اعرابگذاری کند. حال به این اسم ناآشنا و غریب، پسوند ـ ایسم ـ هم افزوده شده و اصطلاح نامفهوم و نارسای «دنبلیسم» با درهمآمیزی رشتههای تاریخ، طب (نوعی بیماری یا سندرم از ما گرفتهاند)، موسیقی و با پسوندی لاتین، جعل شده است. باز پرسش اینجاست: چگونه اصطلاحات دیگران جعلیات، و مندرآوردی (صفحۀ ۱۱۶) و تازه از تنور درآمده (۱۵۰) است، اما به اشکالات اصطلاح خود نقادانه نیندیشیدهاید و سوزنی نزدهاید.
از ضعفهای دیگر این اصطلاح «اشتقاقناپذیری» و «ضعف انتقال معنا» است که نویسنده را مجبور کرده برای انتقال مفاهیم مد نظرش، کلی کلمۀ دیگر در پی آن بیاورد: (موسیقایی، متقلب، قدیم، عمومی، خیالپرداز، دروغپرداز، جاعل، دنبلیگرایان). در نهایت باید گفت در این اصطلاحسازی یا جعل ساختگی اصطلاح برای طرح نظرات خود نتوانستهاید مانند بوردیو به مفهومسازی دقیق نایل شوید.
۱ نظر