گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

سیری در نوستالژی ویرانه‌ها از منظر چند آهنگ‌ساز آوانگارد ایرانی

نویسنده: کامیار صلواتی، مترجم: ارژنگ آقاجری*

مروری بر آلبوم «متروکه»، نشر تِلِسک، ۱۴۰۰، منتشرشده در مجله‌ی برخط The Quietus
تهران، پایتخت ایران، ساحت خرابی و سازندگی مداوم است؛ طوماری از لایه‌های مختلف تاریخی که بر فراز این شهر درهم پیچیده شده است. ایران از دیرباز به‌دلیل مختصات ژئوپولتیک‌اش، سرزمینی بوده مملؤ از ویرانه‌ها و متروکه‌هایی که با ساخت‌وسازهای جدید جایگزین می‌شوند. در چنین بافتی، بخش بزرگی از خاطرات فضاهای مشترک در ذهن تهرانی‌ها جا خوش کرده است: تهران در نوستالژی نفس می‌کشد و می‌سوزد و هنوز، شبآروز، خویش را به عدم می‌فرستد.

«متروکه» یک کانسپت‌آلبوم است، یکی از معدود نمونه‌های این گونه آثار [در ایران]؛ مجموعه‌ایست از هفت قطعه‌ی اختصاصی از هفت آهنگ‌ساز براساس ایده‌ی «متروکه»، و  براساس تفسیر شخصی هر آهنگ‌ساز از این ایده و با سبک آهنگ‌سازی خودش. فی‌المثل، عیسا غفاری، آهنگ‌ساز موسیقی ایرانی، یک والس پولیفونیک برای سازهای زهی ساخته که همان‌طورکه از عنوانش، «رقص ویرانه»، برمی‌آید، رقصی غم‌بار در خاطره‌ای ازدست‌رفته را احضار می‌کند. آسو کهزادی، آهنگ‌ساز موسیقی معاصر، در کلاژ موسیقایی‌اش، خودِ موسیقی ایرانی را به‌عنوان کارکتر اصلی قطعه‌اش به‌کار می‌گیرد و با اصواتی از امروز و ترانه‌ای از بیش از صد سال پیش آن را در‌هم می‌آمیزد. قطعه‌ای که از یک‌طرف آثار قبلی آهنگ‌ساز را به ذهن متبادر می‌کند و از طرفی دیگر لایه‌های گوناگون صوتی از خاطراتی سرگردان و از تهران قدیم را درکنار هم می‌نهد.

هر آهنگ‌ساز به شیوه‌ای متفاوت با ایده‌ی متروکه روبه‌رو شده است. سهیل مخبری راوی روایتی از اصوات ارباب جمشید است، منطقه‌ای تاریخی که هم اهمیت سیاسی داشته و هم خیابان پُررونق صنعت نوظهور سینما بوده، در ایرانِ میانه‌ی قرن بیستم. قطعه‌ای که برای سازهای ایرانی و کلاسیک نوشته‌ شده، با پیتزیکاتوی کمانچه و موتیف‌های کوتاه ملودیک شوخ‌وشنگی آغاز می‌شود و به مرثیه‌ای بر بازمانده‌ی امروز خیابان ارباب‌ جمشید بدل می‌شود. گلفام خیام، عطا ابتکار و بامداد افشار در قطعات‌شان، برداشت‌های انتزاعی‌تری از ایده داشته‌اند. قطعه‌ی «عدد ناگازاکی» اثر احسان صدیق، تنها قطعه‌ای است که در آن یک جنایت جنگی بین‌المللی در مرکز توجه هنرمند است: بمباران اتمی شهر ناگازاکی در سال ۱۹۴۵.

منحصربه‌فردی را برای بازنمایی ایده‌ی یک ویران‌شهر به‌کار می‌بندد. ملودی اصلی با هارپسیکورد شروع شده و از نقش‌اش به‌عنوان یک ساز قدیمی به یک‌جور صدای هشداردهنده‌‌ی دیجیتال امروزیِ هراس‌آور تغییر پیدا می‌کند. قطعه با یک زمینه‌ی صوتی دائمی بالارونده از صدایی مانند آژیرخطر ترکیب می‌شود و بعد با ضربات ناگهانی درامز شخصیتی ملودیک به خود می‌گیرد. آهنگ‌سازان «متروکه» گروهی گزینشی از هنرمندان جوان پیشْ‌رو اند که بعضاً ژانرهای جدیدی را در این اثر تجربه می‌کنند تا به بیانی از ایده‌ی یک گذشته‌ی ازدست‌رفته دست یابند.

در این قطعه‌ی پُلی‌ریتمیک، آهنگ‌ساز سبک شخصی‌ منحصربه‌فردی را برای بازنمایی ایده‌ی یک ویران‌شهر به‌کار می‌بندد. ملودی اصلی با هارپسیکورد شروع شده و از نقش‌اش به‌عنوان یک ساز قدیمی به یک‌جور صدای هشداردهنده‌‌ی دیجیتال امروزیِ هراس‌آور تغییر پیدا می‌کند. قطعه با یک زمینه‌ی صوتی دائمی بالارونده از صدایی مانند آژیرخطر ترکیب می‌شود و بعد با ضربات ناگهانی درامز شخصیتی ملودیک به خود می‌گیرد. آهنگ‌سازان «متروکه» گروهی گزینشی از هنرمندان جوان پیشْ‌رو اند که بعضاً ژانرهای جدیدی را در این اثر تجربه می‌کنند تا به بیانی از ایده‌ی یک گذشته‌ی ازدست‌رفته دست یابند.
* این ترجمه نخستین‌بار در صفحه‌ی اینستاگرام نشر تلسک منتشر شده است.

کامیار صلواتی

کامیار صلواتی

متولد ۱۳۶۹، تویسرکان
پژوهشگر حوزه‌ی موسیقی کلاسیک ایرانی و تاریخ معاصر موسیقی در ایران
کارشناس ارشد مطالعات معماری ایران از دانشگاه تهران

۱ نظر

بیشتر بحث شده است