عبدالوهاب شهیدی نود و دو ساله است،* میتوان هفتادمین سالگرد فعالیت هنری او را جشن گرفت و به وجود هنرمندی چنین پربار و سربلند در این زمانه بالید شهیدی خواننده نامدار و نوازنده چیره دست عود بعد از سالها اقامت در خارج از کشور به وطن بازگشت و اکنون در کنار خانواده خود به سر میبرد. متأسفانه با همه تلاشی که کردیم امکان گفتوگو با این هنرمند بزرگ به دلیل کهولت سن ایشان فراهم نشد و این یادداشت تنها ادای احترامی است به زندگی و هنر عبدالوهاب شهیدی که بی نیاز از القابی چون استاد و… کارنامهای پاک و پربار دارد و نفس گرمش یادآور وجود گوهرین هنرمندان قدیم و استادانی است که هر کدام سالها با او کار کردهاند و اکنون در میان ما نیستند.
قامتش استوار و عمرش برقرار
موسیقی عبدالوهاب شهیدی به موسیقی هیچ خوانندهای در مجموعه ضبط شده موسیقیهای شهری ایرانی (که سابقهای صدوده ساله دارد) شبیه نیست و این نخستین مطلبی است که تا جایی که میدانم، درباره این هنرمند عزیز و شریف، گفته و نوشته نشده است. شاید توضیحی باشد و آن این که مراد از «موسیقی» در اینجا «شخصیت موسیقایی» است. به بیان دقیقتر، مجموعهای است از خصوصیات فنی، هنری، سلیقههای زیباشناختی به اضافه مختصات روانی و فرهنگی هر هنرمند به ویژه و در اینجا: هنرِ موسیقی، شخصیت موسیقایی آن فرد را می سازد.
این البته به شرطی است که هنرمند مورد نظر از آن مایه استعداد و پشتکار و ذوق آفرینشگری و البته عوامل مساعد اجتماعی و تاریخی بهرهمند باشد که بتواند مجموعه قابل تشخیص و قابل تفکیک (از خیل افرادی که به هر حال در سطوح مختلف موسیقی کار میکنند) و ممتازی را به عنوان «شخصیت موسیقایی» عرضه کند و به گفته گوهرینِ استاد فرامرز پایور، کارش طوری باشد که هم مردم لذت ببرند و هم اساتید فن تأیید کنند.
موسیقى عبدالوهاب شهیدی نمونه ای پرتلالو از همین دست است که درستی گفته استاد پایور را تصدیق میکند؛ به راستی که شخصیت موسیقایی و دنیای ویژهای که او در جهان اشعار انتخابیاش و تحریرهای آوازش و زخمههای عودش آفریده، شبیه هیچ کس نیست و تا جایی که میدانم مقلدی هم نداشته است؛ چراکه حتی تقلید از آن هم آسان نیست. میتوانم عبدالوهاب شهیدی را هنرمندی بدانم که سهم «فردیت اصیل» در آوازش از هر خوانندهای که می شناختیم و می شناسیم، بیشتر است.
شهیدی به هیچ روی به آن معیاری که طاهرزاده و بنان و شجریان «سنتی» هستند، وابسته به سنتِ آوازیِ عصر قاجار و ردیفهای گوناگون نیست و به آن معیاری که گلپایگانی ساختار شکن و نوآور و زیر و رو کننده رسم کهن آواز خوانی بود، ساختار شکن نیست اگرچه نوآوری است برخاسته از رسمی بسیار کهن و اصیل رسم خنیاگری؛ یعنی هنرمندی که هم موسیقیدان بود و هم شعر شناس و خود میساخت و مینواخت و میخواند و آفریننده جهان شخصی و ملموسی بود که شنوندگانش همیشه مشتاق اخذ اذن ورود به آن جهان بودند. طرفداران شهیدی از هر نسلی هنوز هم این طورند. او بیش از این که «سنتی» باشد «اصیل» و بنیادهای تشکیل دهنده هنر او بسی قدیمیتر و ریشه دارتر از میراث هنری اواخر عصر قجرهاست. بسیار اندکند هنرمندانی از حوزه موسیقی که از این دیدگاه با او قابل قیاس باشند و تعدادشان به اندازه انگشتان یک دست هم نیست.
*در این تاریخ استاد عبدالوهاب شهیدی در قید حیات بوده است.
۱ نظر