در مقام قیاس، اگربتوانیم، جایگاه، تاثیر و عملکرد استاد محمدرضا شجریان را با شهریار و یا هوشنک ابتهاج در حوزه ی شعر صد سال اخیر مقایسه کنیم، استاد ناظری را باید با نیما یوشیج مقایسه کرد. استاد محمدرضا درویشی، همین امروز در مراسم رونمایی آلبوم «راز عشق» به آهنگسازی جناب محمد ساعد و به خوانندگی شهرام ناظری چنین بیان کرده است: «خدا بیامرزد استاد محمدرضا شجریان، بزرگمرد و خواننده ی شهیر ایران، ایشان در تمام عمر پربرکتشان، یک شیوه را ادامه دادند و پخته کردند و از آن عدول نکردند…اما در تمام این سالها هیچ خوانندهای نتوانست جنس، کیفیت و محتوای صدای شهرام ناظری تقلید کند. خیلیها سعی کردند مثل استاد شجریان بخوانند، اینکه موفق شدند یا نشدند جای بحثش اینجا و الان نیست ولی کسی نتوانست هم به لحاظ محتوا، هم به لحاظ کیفیت و هم به لحاظ جنس و شخصیت صدا، مثل استاد شهرام ناظری بخواند و نخواهد توانست بخواند…»
اگر در آواز استاد شجریان رد صدا و شیوه ی طاهرزاده، ظلی، بنان و یا تاثیر ساز شهناز را میتوان دید، صدای شهرام ناظری ما به ازای مشخصی در تاریخ ندارد، به جز خود تاریخ و آوازها و نغمههای گمشدهاش و نگاهی که خود ایشان به موسیقی و شعر داشته است. صدای شجریان مثال سهل و ممتنعها و اصالت و معنای اشعار سعدی زیباست و صدای شهرام ناظری مثال رهایی و نوگرایی نیما. البته که صدای ناظری هم ریشههای عمیقی در سنت دارد همان گونه که شعر نیما داشت. رهایی خواهی نیما به خاطر ناتوانیاش در خلق آثار در فرم کلاسیک ایرانی نبود، او خود آثار زیبایی در فرم کلاسیک به زبانهای مازندرانی و فارسی گفته اما، اندیشههایش فراتر از فرمهای بستهی گذشته بود، برای همین هم بود که به دنبال راهی تازه برای رهایی بود. کاری که شهرام ناظری در آواز انجام داد و به این ترتیب لقب «نیمای آواز ایرانی» برازندهی اوست. او در سالهایی که میتوانست سالها با صلابت و دانش در سبک کلاسیک آواز بخواند، عطایش را به لقایش بخشید تا به دنبال راهی نو باشد.
همین کار را هم استاد حسین علیزاده در آهنگسازی، موسیقی ایرانی انجام و باید در این باره هم نوشت.
شهرام ناظری تاثیر گذاشت اما مرید پروری نکرد. این یکی از آفتهای جامعهی سنتزدهی ماست. اگر ما به بخشهای مذهبی جامعه درباره ی مریدپروری و شبیهسازی ایراد میگیریم، چرا این آفت باید دامن جامعه موسیقی ما را بگیرد که قاعدتا باید روشنتر و عمیقتر باشد؟!
یک نکته را هم به عنوان ختم کلام بگویم. استاد ناظری هم عاری از اشتباه و ایراد نبوده و نیست. اساسا کسی که تجربه میکند به احتمال اشتباه و خطا هم فکر کرده است.
همچنین یکی از مشکلات ایشان، رفتار رسانه ای ایشان است. هنرمند بزرگی چون شهرام ناظری نباید از جریانات درست رسانهای روز به دور باشد. روزگار روزگار متفاوتیست و مردم هم شاید تقصیری ندارند اگر کسی که چندان در دیده نیست، از دلشان هم دور مانده باشد. هر چند شهرام ناظری و آثار ایشان فراموش شدنی نیست، اما بزرگمردی چون ایشان باید اطرافیانی داشته باشد که این جریانات رسانهای را درست هدایت کنند، تا تاثیرگذاری تفکر جریانسازی چون شهرام ناظری هر چه بیشتر و عمیقتر باشد. مگر نه این است که هدف همهی این تلاشها و خلاقیتها برای فرهنگسازی در جامعهای ست که این روزها هر چه بیشتر و عمیقتر به «فرهنگ» نیاز دارد؟
همراهان گرامی، سایت گفتگوی هارمونیک به دلیل مشکلات فنی سرور در این تاریخ به روز رسانی نشد که از همینجا از شما عذرخواهی می کنیم. (سردبیر).