نفوذ چنین فرهنگ گستردهای از یک سو، موسیقی ماوراء قفقاز و از سوی دیگر بخش هایی از موسیقی شبه قاره هند و کشمیر را تحت تاثیر قرار داده است. با اینکه مطالعه موسیقی فرهنگ های شرق اسلامی موید این است که موسیقی این فرهنگ ها پیوندهایی اندام واره ای (organical) دارند، نباید از یاد برد که هر یک از این فرهنگ ها تحت تاثیر شرایط خاص تاریخی، فرهنگی و اقلیمی ویژه اش شکل دیگری به خود گرفته و همچنین زبان و ادبیات قومی نیز نقش بنیادی را در تکامل و تحول موسیقی این اقوام ملل ایفا کرده است.
در عین حال، بررسی نقش زبان و ادبیات و تحولات اجتماعی و تاریخی در این موسیقی و نیز بررسی عناصر فرهنگ اشاعی که از فرهنگی به فرهنگ دیگر وارد شده و شکلی از آمیختگی دو یا چند فرهنگ را به وجود آورده اند، نیاز به مطالعات ویژه در موسیقی شناسی دارد که بی شباهت به باستان شناسی موسیقی نیست.
این پهنه وسیع فرهنگی با تشابهات موسیقایی ویژهای خود را از دیدگاه فرهنگ شناسی تنوعات فراوانی دارد و مجموعا از سه زبان متفاوت بهره میگیرند که اساسا با یکدیگر رقابت خانوادگی و ریشه ای ندارند. این سه زبان، عربی (آرامی-سامی)، فارسی (هند و اروپایی ) و ترکی (اورال-آلتایی) هستند.
یکی از نکات بسیار مهم موسیقی شناسی در این پهنه گسترده این است که این حوزه بسیار وسیع فرهنگی که سه زبان مختلف را به کار می گیرد یک سیستم مدالی مشترک دارد. در اینجا این پرسش پیش می آید که چگونه ممکن است یک سیستم مدالی مشترک که در نهایت از یک تفکر فرهنگ موسیقایی بهره می گیرد، از این همه تنوع موسیقایی برخوردار باشد؟
با فروپاشی حکومت ساسانیان، پارههایی از عناصر موسیقی ایرانی، چه از نظر تئوریک و چه از نظر اجرایی، به بغداد و دمشق انتقال یافت. این بخش های انتقال یافته با تئوری موسیقی بیزانس، مکتبی به وجود آورد که بعد ها آن را اسکولاستیک نام نهادند. به موازات پیدایش این مکتب در بغداد، مکتب پردگانی خراسانی و ماوراءالنهر (فرارود) در شرق ایران و مکتب دستانی در غرب ایران نیز راه تکامل مستقل خود را دنبال کردند.
در خور یادآوری است که مهاجرت زریاب، موسیقی دان برجسته ایرانی به اندلس، سبب پایه گذاری شاخه دیگری از مکتب بغداد به نام مکتب نوباتی اندلس شد. ارتباط خطوط کلی این مکتب ها با تحولات تئوریک بعدی را می توان به صورت زیر بیان کرد:
۱- مکتب موسیقایی خراسان از قرن سوم تا هفتم هجری در قلمرو جغرافیایی خراسان بزرگ، خوارزم، و ماوراءالنهر رشد کرد و سپس در زمان حمله مغول و انتقال بخشی از فرهنگ خراسان به حوزه غرب ایران (ایران عجم)، با آمیختگی با مکتب دستانی غرب ایران ، مکتب دستگاهی کنونی ایران را به وجود آورد.
۲- مکتب دستانی در قلمرو غرب ایران که از روزگار ساسانیان در تیسفون بر جای مانده، رد پای خود را در مکتب اصابع(انگشتی) داد. دگرگونی مکتب دستانی سبب به وجود آمدن موسیقی دستگاهی در قرن هفتم هجری به بعد شد. مکتب دستانی در حوزه غرب ایران دارای ویژگی های خاص خود بوده است.
۳- مکتب اسکولاستیک بغداد از قرن سوم تا هفتم هجری، با بهره گیری از تئوری مو سیقی یونان باستان برای تشریح موسیقی، به همت موسیقی شناسان برجسته ای چون الکندی، ابن المنجم و فارابی پایه گذاری شد. این مکتب از قرن هفتم هجری قمری، با تحولات تاریخی اجتماعی که از سر گذراند، به مکتب سیستماتیک تبدیل شد.
۴- مکتب موسیقی اندلس در قرن سوم با ورود زریاب به کوردوبا شکل گرفت. ورود وی تاسیس کنسرواتوار موسیقی اندلس را به دنبال داشت. این مکتب تا سال ۱۴۹۲ میلادی، سال مهاجرت مسلمانان اسپانیا به شمال آفریقا، در اسپانیا به نام اندلس شناخته شد و پس از آن به مکتب نوباتی معروف شد. این مکتب از عمده ترین و پایه ای ترین مکتب های موسیقی در سرزمینهای مراکش، الجزایر ، تونس و لیبی شد؛ اما هر کدام از زیر شاخه های مکتب اندلس راه های نسبتا متفاوتی پیمودند.
۱ نظر