در عین این که حرفهای هیچ کس جز خود او نیست و محدود به زمان مکان و حتی محدود به زبان نیست. از کلام فراتر میرود و با اصوات سخنها میگوید که حرف و گفت و صوت را بر هم زند تا به تعبیر شهریار «در کوک سکوت ملکوت»، بی این هر سه، با درونِ درون مخاطب دم زند.
زندگی مرتضی مثل زندگی دیگر هنرمندان وارسته و واقعی در ایران آن روزگار نه رفاه مادی داشت و نه حرمت حرفهای هنرمند ایرانی. این بد اقبالی را همچون تقدیری تاریخی پذیرفته و حتی آن را تازیانه سلوک خود می داند. سوزانترین حرفهای او نیز از همین بستر متولد میشود و رازهای حیات درونی هنرمند را برای ما فاش می کند. در سرزمینی که هر کس بار عشقی ناکام را به دوش میکشد و از فرسایش هولناک روز و شبه زخمها بر دل و داغها بر سینه دارد، نغمههای مرتضی دردآشنا و مرهم گذار است.
از منظر هنری نفوذ قوی او بر ناخودآگاه بسیاری از هنرمندان را نیز نباید نادیده گرفت: تجویدی، ادیب، بنان، ورزنده، کسایی و…. و نفوذ او بر هنر دوستانی که حتی او را از نزدیک ندیدهاند ولی با موسیقی او بزرگ شده اند.
در آیندهای نزدیک یا دور در آیندهای که میتواند همین امروز باشد، موسیقی نفیس و فاخر مرتضیخان را فارغ از بایدها و نبایدهای برخاسته از تنگ نظری رها از ارجاعهای تاریخی و اجتماعی بی نیاز از کلام شاعران دیروز و صدای خوانندگان روز خواهیم شنید. در فضایی که تنها معیارهای ناب و نجیب و ارزشهای عالی هنرمندانه حکمرانی کند، آثارش عیار سنجی خواهد شد و موسیقیدانان ایرانی در برابر شخصیت یگانه تنها پیانونواز حقیقی موسیقی اصیل، سر تعظیم فرو خواهند آورد.
مرتضی خان محجوبی با نبوغ ذاتیاش، شوریدگی فطریاش و راستی بیغل و غشی که داشت، در همان چارچوبهای به ظاهر سخت و تغییر ناپذیر گوشههای موسیقی ما پروازها کرده دیدنی، شنیدنی و ستودنی که: « جناب عشق، بلند است. همتی باید»، اگرچه حرفهای او خواهناخواه به رنگ و بوی زمانه حیات اوست ولی تاثیر آنها محدود به آن زمان نیست. حرفهایی است متعلق به دیروز از یاد رفته و فردای هنوز نیامده، حرفهایی است که برای ما ساکنان این خانه قدیمی در این بنبست چند صد ساله هیچ وقت کهنه نخواهد شد.
یکصد و دهمین بهار زندگی جاویدش را عزیز میداریم و سر بر دامان گرم و مهربان موسیقیاش میگذاریم و به یاد میسپاریم که او نمونه سادگی پر شکوه هنرمندان بزرگ ایران تجسم صفای باطن و شوریدگی و پدیده شور جنون و قامت بلند رنج در لباس عقل و وقار است. آری رهی درست گفته بود: «مرتضی از مردم امروز نیست»
سید علیرضا میر علی نقی
گلاب دره زمستان ۱۳۷۸
تجدید نظر زمان ۱۳۸۷
۱ نظر