زندگینامۀ تحقیقیِ عاقبت بهخیران موسیقی
ابوالحسن صبا در بسیاری از شاخههای موسیقی در ایران نخستین گامها را برداشت و به بهترین شکل ممکن. تا جاییکه، تا امروز هم نشانِ کارهایی که او انجام داده، بر پیشانی موسیقی ایران پیداست. در قفس نامِ سومین کتاب از مجموعۀ زمردِ نشر فنجان در ارتباط با زندگی موسیقیدانان ایرانیِ قرن حاضر است که به ابوالحسن صبا اختصاص یافته است.
روش کار فرهود صفرزاده، نویسندۀ مجموعۀ حاضر نوع خاصی از زندگینامهنویسی با هدف بازآفرینی حقیقت است. از چه طریق؟ با انسجام دادن منطقی به انبوهی از یافتههای ممکنِ ناهمگن. این روش، عاری از هرگونه داستاننویسی است و درعینحال تاریخنگاری صرف نیز نیست. از بخش منابعِ این کتاب که بیش از ۲۲۰ منبع دارد، پیداست که روش تحقیق نویسنده کتابخانهای است و هیچ سر نخ مکتوبی در این شیوه بیاهمیت نیست.
نویسنده به ترتیبی که البته در هر کتاب از مجموعه متفاوت است، مجموعۀ یافتههای مستند مکتوب و با اهمیت را در فصول جداگانه کنار هم میگذارد. مبنای فصلبندی در کتابِ در قفس، جنبههای مختلف شخصیت ابوالحسن صبا بوده که با توجه به چند وجهی بودنِ منحصربهفرد کار و زندگی صبا، تفکیک هوشمندانهای بوده است.
دیگر ویژگی بسیار مهمِ این کتاب زبان ساده و بیپیرایۀ آن است. اگرچه این موضوع را در تمام نوشتههای این نویسنده میتوان دید اما در کتاب در قفس زبان و بیان به پختگی بیشتری رسیده و این پختگی را در یکدستی و روانیِ بیش از پیشِ متن میتوان سراغ گرفت.
اما از دریچۀ تاریخ، این کتاب چه جایگاهی دارد؟ امر تاریخی همواره هالهای از پرسش و تردید بر خود دارد. وقایع مختلف روایتهای متباین دارند و بیرون کشیدنِ راست و ناراست از دل اسناد، چالش اصلیِ پژوهش تاریخی است. در کنار این موضوع، تولید یک اثر با وجه تاریخی، یک انتخاب پیشینی نیز برای صاحب اثر در پی دارد. اینکه جمعبندیها و استنتاجات ثبت خواهند شد (استنتاجاتِ مبتنی بر اسناد) یا اینکه اثر، آیینهای از اسناد خواهد بود؟
از متن کتاب در قفس چنین برمیآید که نویسنده بین رویکردِ انتقادیتاریخی و مستندتاریخی، دومی را برگزیده است. به بیان دیگر برخلاف آنچه که معمولاً رایج است و نویسندگان پس از مطالعۀ منابع (اگر حقیقتاً چنین کاری صورت گرفته باشد) نتیجهگیریها و جمعبندیهای خود را در کتاب میآورند و چنانچه ارجاعی هم باشد آن بخش از منابع را که در راستای نتیجهگیریها باشد در متن میگنجانند، در این کتاب اصل منابع ذکر شدهاند. اگرچه در برخی مواردِ اندک، به اینکه شاید در یک منبعِ مشخص، اشتباهی تاریخی صورت گرفته اشاره میشود اما این رویه، روال کلی کتاب نیست و در بسیاری موارد، کتاب صرفاً واقعیتها را دستنخورده و بیطرفانه در اختیار خواننده قرار میدهد.
این روش را میتوان مشابه فیلمهای مستندِ پرتره دانست و همانطور که در این نوع فیلمها ذوق و تکنیکِ بهکاررفته در تدوین، در کیفیت محصول نهایی تعیینکنندۀ اساسی است، در این نوع کار تاریخی نیز چیدمان مطالبِ متعدد، مهمترین و نخستین پرسش بنیادی است که ساختار نهایی کتاب، پاسخِ همین پرسش خواهد بود. خواننده با غرق شدن در این چینش و تدوین، وارد دنیای زندگی پرتره میشود.
بااینحال در این کتاب، خوانندۀ تیزبین میتواند رویکردِ نویسنده را در لابلای متن بیابد. در این میان، گاه نویسنده لازم دیده است که کل یک نوشته را در متن وارد کند. مانند ذکر نزدیک به دو صفحه توضیحات روحالله خالقی درارتباطبا نادرستیِ یک ادعای علینقی وزیری که به نظر نویسنده روشنگر نیز هست. اما فراتر از این، رویکرد نویسنده را آنجا دقیقتر میتوان دریافت که مجموع آثار او را کنار هم دید. رویکردش بیش از هر چیز دیگر در انتخابهایش نهفته است. در نخ تسبیحی که عارف، درویش و صبا را بههم پیوند میدهد: هنرمندانی که از حیاتشان علاوه بر نخبهگی و استادی در موسیقی، نام نیک و رسم آزادگی نیز بر جای مانده است.
ماهنامه هنر موسیقی (شماره ۱۷۸)
۱ نظر