از او میپرسم وقتی یک گروه پاپ برای تیتراژ پایانی یک فیلم سینمایی دهه نودی، آهنگ تیتراژ خونهمادربزرگه را باز خوانی کردند از او اجازه گرفتند. میگوید: «از من اجازهای گرفته نشد ولی بعدا با من تماس گرفتند و با هم دوست شدیم و الان آنها از دوستان من هستند. من اعتقاد دارم وقتی یک کار در دل مردم میرود و جا میگیرد، دیگر اثر مال خود آهنگساز نیست درست است که برداشتهای تجاری از آن میتواند شامل حقوقمالکیتمادی و معنوی بشود، اما وقتی مثلا این کار را در کنار خیابان از نوازندههای خیابانی میشنوم باید بروم و از آنها طلب پول کنم؟ یک سری از تمها دیگر به عنوان آهنگساز مال تو نیست و مال مردم میشود. مثل تولدت مبارک. خوشحالم که این اتفاق برای این آهنگ افتاده و باعث میشود تا آهنگ زنده بماند.»
آماتورها و انتخاب فرهنگ موسیقی لوسآنجلسی
میپرسم چه اتفاقی افتاده که موسیقی کودک، چه در ایران و چه در تولیدات خارجی نسبت به آن چه پیشتر بود تا این حد ضعیفتر شده و او توضیح میدهد: «دلیلاش این است که آدمها سطحیتر شدهاند. موزیسینها اندکتر میآموزند و افراد بسیار زیادی که وارد کار شدهاند، نسبت به گذشته که تعداد معدودی بودند که برای ورود به اینکار برنامهریزی میشدند یا نبوغش را داشتند، باعث شده تا کیفیت کارها کمتر بشود. سیستمهای دیجیتال آمد که کاری انجام بدهد ولی عملا تبدیل شد به ابزاری که هرکسی بتواند کارکند و چون درکل باعث شد تا قیمت تولید موسیقی پایین بیاید، حالا «هر» کسی توانست وارد این کار بشود. تعدد کانالهای تلویزیونی اتفاق میافتد و هرکسی که توانسته باشد کاری کند وارد میشود و وقتی دستمزد این افراد پایین تر باشد، گرایش بیشتری به وجود میآید تا از آنها استفاده شود. این اتفاق در خارج از ایران هم افتاده ولی در خارج ایران به دلیل این که فرآیند آموزش موسیقی از مدارس شروع میشود، کلا کیفیتها از هر نظر بالاتر است. یعنی اگر مثلا ۱۰هزار نفر کار موسیقی کودک میکنند، حداقل ۵هزار نفرشان، کارشان را بلدند. در ایران اگر ۵۰ نفر دارند کار میکنند، ۵ نفر کارشان را بلدند. آن ۵ نفر هم چون دستمزدشان بالاتر است، کارهای کمتری به آنها سپرده میشود. اگر هم کاری انجام میدهند، سیستم جوری جلوی میرود که کارهایشان شنیده و دیده نمیشود. آن ۴۵ نفردیگر هستند که سردمدارن هستند و کارهایشان شنیده میشود. الان من تمام وقتم برای دو تا کار صرف میشود که آن دو کار ممکن است اصلا دیده نشود. درصورتی که یک سری کارهایی که خیلی فرصت دیدهشدن دارد، به آن ۴۵ نفر سپرده میشود.»
به او میگویم یکی از جذابیت آثارش این است که درکنار این که کارها، تنظیم موسیقی ارکسترال کلاسیک دارد اما بسیار ایرانی است و این ایرانی بودنش باعث میشود خیلی به عمق احساست شنونده برود. او توضیح میدهد: «من فرمول این کار را در هنرستان موسیقی به بچهها درس میدهم اما میبینم بیشترشان نسبت به آن بیتفاوت هستند. برای این کار باید اول موسیقی خودمان را بشناسیم. من نمیگویم برای این کار حتما باید سهتار برداشت و ۱۲ سال ردیف زد که صد البته اگر این کار را هر نوازندهای با ساز خودش بکند از کسانی که این کار را نکردهاند یک قدم جلوتر میافتد ولی به صرف این که من مثلا نوازنده پیانو هستم و یک سری قطعات موسیقی کلاسیک را میشناسم نمیشود موسیقیای ساخت که «ایرانی» از آن لذت ببرد.
۱ نظر