درباره ادامه فضای امنیتی موجود در حوزه فرهنگ و آشتی با هنرمندان
داستان سنگ و سبو
با آنکه ظاهرا دخالت و نظارت نهادهای امنیتی در همه ارکان و سطوح جامعه طی چند سال گذشته و حتا در جزییات و زندگی شخصی افراد تا حد بالایی افزایش یافته است و با امنیتی شدن فضای کشور به نظر میرسد نهادهای امنیتی قدرت و تسلط بسیار بالایی در همه اموردارند اما از طرف دیگر حوادثی مکرر در سطوح بسیار بالای امنیتی و پراستفاده شدن کلیدواژه نفوذ از سوی مردم، رسانهها و حتا چهرههای سیاسی نشان از نقاط ضعفی آشکار دارد.
گویا نهادهای امنیتی به جای تمرکز بر وظایف و اهداف اصلی و مشخص خود، نوک پیکانِ قدرتشان را تنها بر مردم و امور روزمره ایشان متمرکز کردهاند. بگذریم که بسیاری از مدیران نیز از روی عافیت طلبی، عدم پذیرش مسئولیت و حفظ جایگاه و آینده شغلی خویش بنا بر نیازشان به تایید این نهادها به این فضا تن داده و به آن دامن زدهاند.
اما موضوع ما، حوزه فرهنگ و هنر و امنیتی شدن آن است، خطری که از سالها پیش و عمدتاً در دولتهای نهم و دهم به بعد از سوی بسیاری از افراد دلسوز به کرات مطرح و زنهار میشد، با آغاز به کار دولت سیزدهم روندی فزاینده داشته تا آنجا که در جریان جنبش زن، زندگی، آزادی با شتاب و عتابی فراگیرتر پیگرفته شد. رویکردی که به مرور تا سرک کشیدن در خصوصیترین زوایای زندگی افراد پیش رفت.
اما امروز که دولتی با شعار وفاق و وزیر فرهنگ و معاون هنریش با رویکرد آشتی با جامعه فرهنگی هنری بر سرکار آمدهاند، این روندهای فراقانونی حاکم بر سرنوشت هنر و هنرمند، مانع اصلی در برابر هرگونه اصلاح و تدبیر ایشان برای آشتی با جامعه هنر و فرهنگ خودنمایی میکند.
میشود حدس زد که حتا بازگشت به مرزهای حداقلی که تا پیش از دولت نهم طبیعی جلوه مینمود، از سوی نهادهای امنیتی به کم شدن نفوذ و یا کوچک شدن دایره اختیارات و قدرت ظاهریشان تعبیر و خطری در برابر اقتدار روبه تزایدشان قلمداد و موجب واکنشهایی شود، اما پرواضح است که نتیجه روندهای فراقانونی، ایجاد اهرمهای کنترل و سلطه بر آحاد جامعه و سیطرهجویی حاکمیت بر ساحت هنر و فرهنگ و اصحاب آن هیچ حاصلی جز نابودی سرمایههای اجتماعی هنری و فرهنگی و گسترش شکاف بین جامعه و حاکمیت به بار نخواهد داشت. روندی که در تاریخ از آن با تعابیر و عناوینی چون دوران تاریک زوال و انهدام فرهنگ، هنر و تمدن ایرانزمین یاد خواهد شد.
دیدهبان موسیقی
۱ نظر