روش کتاب نویسیاش هم جالب توجه بود. گویی پاورقی های جذاب مطبوعات دهههای ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰ را میخوانیم. تداوم موضوع در کتابهایش نبود و ساختاری «موزاییک»وار دارند: تکه تکه های هرکدام جدا جدا نوشته شده ای که بی نقشه کنار هم گذاشته شدهاند و هر کدام با رنگ و برق خاص خودشان، جلوه میکنند. نوعی «جنگ نویسی» یا به تعبیر استاد تورج نگهبان «کشکول درویشی» که اتفاقا برای خوانندگان امروزی هم کم جذاب نیستند. وقتی که آنها را می خوانیم، حس می کنیم که نویسنده، تک تک شان را با تمام وجودش زیسته است.
تکههایی از شعر، نثر، بریده روزنامه، عکس، طراحی و نقاشی و حتی گاه نت موسیقی که در آنجا، بدل از متنی صوتی انگاشته شده اند. به روشنی دیده می شود که استاد رشیدی جمع اضدادی زیبا بوده است: ذهنیتی مدرن در قالب ابزاری قدیمی. اگر به پست گذاری در اینستاگرام خو میگرفت، بیتردید آثاری جذاب میآفرید و فالوور فراوان جذب میکرد، چراکه فقط نویسنده نبود، به گویندگی و شعرسرایی و عکاسی و فیلمگذاری و گرافیک و نواسازی و خوانندگی هم در حد مورد نیازش تسلطی ۷۰ ساله داشت.
با تمام این هنرها، آن موقعیت طلایی و تکرار نشدنی در سال های جوانی اش و آرامش همیشگی اش، نه بلندپروازی داشت و نه از دل مشغولی های هنری و ادبی اش دست کشید. نوعی حکمت موروثی در او بود که در بزنگاه های دشوار زندگی به کمکش می آمد و از بلایای زمانه محافظتش می کرد. در این منطقه از جهان، برای مرد حساسی که از هیچ پشتوانه محکمی در قدرت و ثروت بهره ندارد، به سلامت گذشتن از مرزهای جانکاه ۷۰ سالگی، به هیچ وجه ساده و آسان نیست، چه برسد به ۹۰ و ۱۰۰ سالگی. برخورداری او از آسایش زندگانی، به هیچ روی قابل مقایسه با دیگر همسالانش نبود که بعضی از آنها دوامی دیرپا و کم دردسر داشته اند: از ابراهیم گلستان مرحوم تا حسن کامشاد و محمدعلی موحد و منوچهر انور که بحمدالله زنده و سرحال هستند.
اگر صد سالگی برای استاد اقبال السلطان قزوینی/ تبریزی، نمادی از دوام و افتخار را ارمغان کرد، برای رشیدی چنین نبود. رشیدی آنقدر ماند تا مثل بسیاری دیگر، نابودی تدریجی علاقهها و ارزشها را به چشم ببیند. او از این ناهنجاری مدرن که بدویت چندش آوری را همراه خود یدک می کشد، بیزار و متنفر بود و هیچ گاه برایش تره هم خرد نکرد.
به باورها و زیبایی شناسی و اصول اخلاقی خود پایبند ماند و همچنان دوست داشتنی و برازنده و شیرین و دست نیافتنی باقی ماند. او را مزاری نخواهد بود؛ خواست خودش این بود. پیکرش بر نطعی از نیکی، بذل نیاز آدمیان خواهد شد. رشیدی مفهوم ژرف انسان گرایی را حتی برای بعد از درگذشتش هم اثبات کرد. ایمان و باورهایش بالاتر از هنرش و فراتر از دوام پیکرش بود. معنای نامش، صدسال زندگی اش، آثارش و باورهایش، همگی یکی هستند. جلوه هایی رنگین از وحدتی ناب در انسانی کمیاب.
روزنامه اعتماد (۱۳۰۴/۵/۲۴)
۱ نظر