نقدی بر اجرای ارکستر سمفونیک تهران در جشنواره بیست و سوم فجر
از چندی پیش خبری مبنی بر اجرای ارکستر سمفونیک تهران در جشنواره فجر که برای نخستین بار کل رپرتوار آن اختصاص به آثار خانواده کامکار داشت، از طریق رسانه های گروهی و نیز به صورت سینه به سینه در جامعه ی موسیقایی انتشار یافت. از این رو چهارشنبه هفته گذشته به همراه تنی چند از دوستان عازم تالار وحدت شدیم تا نخستین شب از اجرای ارکستر را شاهد باشیم.
آن چه که در بدو امر و پس از انتشار خبر تعجب همگان را برانگیخت، بدعت مدیریت ارکستر سمفونیک در سپردن زمام رهبری به دست یکی از نوازندگان خود بود؛ البته پیش از این مجید انتظامی از نوازندگان برجسته ابوای ارکستر که سالهاست در ارکستر سمفونیک تهران نمینوازد، رهبری این ارکستر را به دست گرفته بود که رهبری بسیار ضعیفی را ارائه کرد و با اینکه رهبر این کنسرت ارسلان کامکار( نوازنده چیره دست ویولن و کنسرت مایستر کنونی همین ارکستر)، کمی نزد توماس کریستین داووید به آموختن رهبری پرداخته بود، در ارائه کار چیزی بیشتر از انتظامی نداشت!
باید توجه داشت که در سال های نخستین انقلاب به سبب خیل مهاجرت نوازندگان، موزیسین ها و رهبران حرفه ای به خارج از کشور، کادر حرفه ای ارکستر با کمبود شدیدی در این زمینه مواجه شد و از این رو پس از تجدید سازمان، دو تن از نوازندگان ارکستر، بیژن قادری نوازنده هورن و نادر مرتضی پور نوازنده کنترباس برای مدتی به سمت رهبری ارکستر برگزیده شدند، لیکن به هیج روی همانند پنداشتن شرایط آن روز و مقایسه مع الفارغ این دو پدیده، بخردانه نمی نماید.
جامعه فرهنگی در سال های نخستین پس از پیروزی انقلاب با شرایط بحرانی عمیق و ناپایداری فراوانی در کلیه زمینه ها مواجه بود و به قاعده در چنان اتمسفری انتخاب چنین گزینه هایی -سپردن رهبری ارکستر به دست نوازندگان- علی الاصول برای حفظ کیان آن گریز ناپذیر می نمود. در شرایطی که تعداد نوازندگان مجرب به ناگاه به سختی به مرز ۳۰ نفر می رسید، جایی برای تصمیمی جدای از این باقی نمی ماند.
هرچند که باید به این نکته اذعان داشت که هر دوی این اشخاص-قادری و مرتضی پور- دوره هایی را در زمینه ی رهبری ارکستر، کار با باگت (چوب رهبری) و تجزیه و تحلیل پارتیتور را گذرانده بودند.
در این میان، مخاطبان جای چندین نوازنده ی قدیمی و برجسته سابق را در میان نوازندگان کنونی خالی می دیدند. سیاوش ظهیرالدینی، کریم قربانی و … از غایبان این شب به شمار می آمدند. این نوازندگان با سابقه، این بار باید از روی صندلی های سالن، اجرای شاگردان خود را نظاره گر می بودند.
پس از مدتی ارسلان کامکار باگت به دست قدم به درون سن گذاشت و سهیل دهبستی در مقام کنسرت مایستر ارکستر ظاهر گردید. کنسرت با اجرای سوییت سمفونیک «افسانه ی سرزمین پدری ام» اثر ارسلان کامکار آغاز شد. علاقه مندان پی گیر موسیقی ارکسترال ایرانی به خوبی به خاطر دارند که این قطعه ی سمفونیک را کامکار سال ها پیش و پس از پایان تحصیلات آکادمیک خود نوشته و ضبط نموده بود.
قطعه از سه مووومان مجزا تشکیل می شد که هر یک ضمن برش و تلفیق ملودی های محلی کردی (بیشتر ملودی های کردی منطقه سقز) رنگ آمیزی های متنوع ارکسترالی را نیز در بر می گیرد. استفاده های بجا از سازهای ایرانی در کنار سازهای سمفونیک به ویژه آن که سازهای ایرانی ضمن حفظ هویت خود، غنای کنترپوانتیک خاصی را به قطعه بخشیده بودند، هنوز بدیع و جالب توجه می نمود.
اما به هر اندازه که این قطعه از نظر تکنیکی قابل قبول و به معنای دقیق کلمه حرفه ای به نظر می رسید، رهبری آهنگساز آن به همان میزان، آماتور، سطحی و بدور از شان ارکستر بود. اجرای ریتم های سه ضربی به صورت دو ضربی و ادغام همه گونه ضرب ها به صورت (آلا بریو)۱ در سرتاسر قطعه بدون توجه به تندای هر قسمت، بی تردید نشانگر بی اطلاعی رهبر ارکستر از فنون رهبری بود.
در بیشتر کلاس های رهبری ارکستر، بخش مهمی از سرفصل های آموزشی به تکنیک های کاربردی دست چپ معروف به (دست قلب) اختصاص می یابد. جالب آن که در این گونه دوره ها بشدت بر عدم نشان دادن ریتم توسط دست چپ و عدم همراهی یکسان آن با دست راست تاکید می شود. حتی رهبر بزرگی چون ریچارد اشتراوس در جایی گفته بود که یک مچ قوی و آماده دست راست، برای هر اجرایی به تنهایی کفایت می کند. اما تقریبا در سرتاسر کنسرت، ارسلان کامکار، دست چپ را نه برای نشان دادن نوانس ها و دینامیک قطعات که مثل یک عضو تشریفاتی! درست همانند دست راست خود به کار می گرفت.
چنان که انتظار می رفت، متاسفانه باز هم در این برنامه به کرات شاهد ناهماهنگی سازها به ویژه بادی برنجی ها با سایر سازها و نیز کوک نادقیق ارکستر بودیم. در مجموع، اجرای ضبط شده در نوار، به وضوح اجرایی قوی تر و پر احساس تر بود و کسانی که اجرای استودیویی آن را در کاستی با همبن نام شنیده اند، صحت این مدعا را تایید خواهند نمود.
۱. alla breve، که از آن گاه با عنوان cut time نیز یاد می شود، تکنیکی در کار با چوب رهبری است که در تمپو های بالا و برای جلوگیری از اشتباه نوازندگان، ضرب ها به نصف تعداد خود کاهش می یابند؛ مثلا، در تمپوی Vivace، معمولاً یک ریتم چهار چهارم را به صورت دو ضربی نمایش می دهند.
*. عنوان مطلب را از رمانی به نام آهستگی اثر میلان کوندرا نویسنده چک وام گرفته ام.
مدیریت این ارکستر باعث شده تا ارکستر قابلیت و لیاقت بهره گیری از افرادی مثل علی رهبری و صهبایی و… رو نداشته باشه. بنابراین با قرار دادن ارکستر زیر دست آدمهای آماتور در رهبری، از بودجه دولتی ارکستر در جهت آموزش رهبری به این آماتورها استفاده میشه.
ba salam.
nevisandeye mohtaram behtare ta az sharayete darooniye orchestr ettelae kafi nadarim dar morede vaziyate kook va rahbariye in orchestr inghadr bi parva ezhare nazar nakonim..zemnan lozooman kasani ke ghayr az ostad zahireddini va ghorbani rooye oon sandaliha neshastand ro nabayad az shagerdane oonha va intor bad az oonha yad kard.. mesle inke khoob be navazandeha va sabegheye kariye azae feli orchestr eshraf nadarid?!
کوک دقیق ارکستر که اولیه ترین و بدیهی ترین نیاز هر ارکستری((البته بجز ارکستر سمفونیک تهران!!!)) هست هیچ ارتباطی به اطلاع از شرایط درونی ارکستر نداره همینطور میزان کاردانی و مهارت رهبر هم در هنگام اجرا با ارکستر مشخص میشه و اتفاقا جناب یحیی کاملا دقیق و حرفه ای کلیه موارد رو بررسی کردند.همیشه در نقد حرفه ای موارد مختلف مورد کارشناسی و بحث قرار میگیره و منتقد نتیجه رو مورد بحث قرار میده نه مسائل داخلی و حاشیه ای آن رو((هر چند این موارد تاثیر گذار در نتیجه نهایی هستند.)) اما به هر حال زحمات نوازندگانی که با این وضعیت بحرانی((از لحاظ برنامه ریزی تمرین ، مشکلات مالی و…)) که مدیریت هنری ارکستر باعث اون شده هنوز هم به کار ادامه میدن و حتی حاضر به کار با آماتورهای رهبری میشن قابل تقدیره.
dooste aziz salam az inke be moshkele BOZORGE modiriyate orchestr eshare kardid vaghean mamnoonam,,,,,khodesh kolli jaye bahs dare….
جالب بود.لطفا بقیشم زودتر بیارید.
عجب !!!من نمی دونم آخه اگه یه ارکستر فالش بزنه و همه بفهمن،بعد یکی اینو بگه میشه “بی پروا اظهارنظر کردن”؟!!(شد قضیه ی پادشاه و خیاط)
jenabe matlabiye aziz
aghaye yahya kheyli sathi ezhare nazar farmoodand,inke man rajebe sharayete beghole shoma hashiye ee harf mizanam kheyli had tar az in harf hast ke shoma az biroon darin be oon negah mikonin..
va inke ishoon inghadr rahat rajebe hamechiz ezhare nazar mifarmayan dorost nist.in enteghad va nazariye pardazi ro adam az kasi ghabool mikone ke hadde aghal khodesh chandin sal kare rahbariye vaghean herfe ee karde bashe serfe dashtane madrak dalile sehatte nazariyye
nemitoone bashe..
in vasat dele harki az harja khoone mikhad hame chizi ro sare in orchestre bichare khali kone..
ارکستر های بزرگ دنیا سعی میکنن با دعوت از رهبران طراز اول(به صورت مهمان) سطح کیفی و کمی خودشونو ارتقا بدن اونوقت اینجا………..
سطح رفیع هنری آقای کامکار بر کسی پوشیده نیست. ولی ایکاش آقای ایشون با تعدی به کرسی رهبری حرمت و شان والای هنری خودشونو خدشه دار نکنن.
آقای یحیی از مطلبتون ممنونم