آیا میزان دستمزد و زمان تمرین ها در این ارکستر به نوازندگان فشار نمی آورد؟ با گفتاری دیگر آیا نابرابری درآمد این ارکستر با ارکسترهای دیگر مشکلی برای نوازندگان بوجود نمی آورد؟
امین غفاری: راجع به مساله تفاوت تمرین در اینجا و اینکه شما فرمودید که با توجه به اینکه جاهای دیگر می توان درآمد بیشتری درآورد، چه چیزی باعث شده است که تمرینات در اینجا برقرار باشد، یکی از مسائلی که خیلی جالب است و فکر می کنم همه هم بدانند و حتی از نوازنده ها هم سوال شود شاید همین را جواب دهند. یک تفاوت بسیار خوب که در اینجا وجود دارد این است که در اکثر ارکستر ها، نوازنده به دنبال رسیدن به این است که چه زمانی کنسرت است؛ یعنی یک ددلاینی برای آنها مشخص می شود و دنبال رسیدن به آن تاریخ کنسرت اند و در نتیجه نوعی هیجان برای آنها ایجاد می شود ولی در این ارکستر هر تمرین، حس هیجان را به همراه خودش دارد و لذتی که آن فرد ممکن است در اکثر ارکستر ها و جاهایی که شما به خاطر درآمد یا هر چیزی که می گویید شرکت می کنند، فقط به خاطر کنسرت آن باشد ولی اینجا کسی به تاریخ کنسرت فکر نمی کند بلکه همه به خاطر خود تمرین در آن حاضر می شوند و نمی گویند که چه زمانی کنسرت داریم و آن زمان در تمرین حاضر شویم بلکه نکته ها و تفسیرها یی که رهبر کنسرت –آقای گوران- دارند، باعث هیجان و لذت در تمام جلسات تمرین می شود.
شما در این مدت که این کنسرت ها را اجرا کردید – چه با ارکستر قبلی چه با کنسرت فعلی که دارید- هیچوقت اثری از آهنگسازهای ایرانی در برنامه هایتان گنجانده نشده است. از طرفی بعضی از موسیقیدان ها اعتقاد دارند (حالا اسمش را از زیر کار جدی در رفتن یا بهانه برای تنبلی بگذاریم یا هر چیزی که اسمش را بتوانیم بگذاریم) «ما بهتر است که کارهای مربوط به کشور خودمان را بزنیم»، اصلا شما چنین چیزی را قبول دارید؟ از آنجا نتیجه می گیرند که ما نمی توانیم هیچ وقت به گرد پای یک ارکستر درجه سه غربی هم برسیم. مثل اینکه شما در جهت عکس این مطلب حرکت می کنید. اصلا کارهایی که آهنگسازهای ایرانی می سازند اجرا نمی کنید. البته به نظر من نمی توان این طور تلقی کرد که آثار آهنگسازهای ایرانی هیچکدام در حد بین المللی نیستند یا اصلا اعتقادی مثل آنها دارید که اصلا ایرانی نمی تواند آهنگسازی کند چون خودتان آهنگ سازی می کنید. نظرتان در مورد این موضوعات چیست؟
گوران: چند بعد مختلف در سوالتان بود که سعی می کنم تک تک به هر کدام بپردازم. مسئله اول این است که اصلا اشتباه در گفتن لفظ موسیقی کلاسیک است. موسیقی موسیقی است. موسیقی یک زبان بین المللی است. حالا جدا از متنی که یک موسیقی دان داشته باشد و زبان و جغرافیای آن را مشخص کند، خود حضور آن موسیقی و آمبیانس آن بومیت داشته باشد – یک قوم یا ملیت را نشان دهد – اما در نهایت به نظر من موسیقی جغرافیا ندارد. یعنی می دانید ما نمی توانیم موسیقی را مثل نقشه کره زمین با مرزبندی های جغرافیایی اشتباه کنیم.
موسیقی یک زبان بین المللی است. شما یک نت دو برای تار بنویسید، روی تار، صدای دو می دهد و روی ویولن هم صدای دو می دهد. حالا اینکه کاراکتر این نوع ساز و آمبیانس آن و فضای ذهنی و … که از دید یک آهنگساز آمده و به یک اثر صوتی تبدیل شده است، کمی نشانگر ذهنیت آن – صدای شخصی موجود در ذهن آهنگساز – باشد. اما من اعتقاد ندارم که موسیقی مربوط به کشوری خاص وجود داشته باشد.
۱ نظر