تکنوازی سنتور مشکاتیان؛ چیزی که خیلیها منتظرش بودند، با حال و هوایی شبیه آنچه در نوار «مژدهی بهار» شنیده بودیم آغاز شد. این شیوهی سنتورنوازی را (از دیدگاه صدادهی، ملودی و همراهیها) آغازگر جریانی میدانند که بعدها به سنتورنوازی معاصر شهرت یافت. گونهای از نوازندگی این ساز خوش صدا که در آن سالها سخت تازه بود، اما امروز دیگر این طور نیست. ساز مشکاتیان با آواز «نوربخش» همراهی میشد.
به دلیل ساختار نوتر جملهبندی و صدادهی نواختههای مشکاتیان، آواز نوربخش کمی جدا افتاده به گوش میرسید؛ بهخصوص که جابهجا با پاساژها و آرپژهای سریع بریده میشد. در این میان شاید تکنوازی مشکاتیان نزدیکترین تکنوازی به قطعات پیش و پس از خودش بود؛ علتاش هم گویا است: تکنواز و آهنگساز یک نفر بود.
تصنیف فریاد آغاز شد؛ این جا مُلک پادشاهی پرویز مشکاتیان است. او را به درستی تصنیفساز برگزیدهی سالهای پس از انقلاب میدانند. اما حتا او هم در برخورد با شعر غیر عروضی فارسی همان میکند که دیگر همگناناش کردهاند؛ برای متقارن کردن وزن بیشتر اوقات یکی از بندها دوبار اجرا میشود تا از این طریق تکههای هم اندازهی ملودی در تقارن با یکدیگر چنان قرار گیرد که در برخورد با شعر عروضی بود. از مشکاتیان پیش از این نمونههای بهتری در برخورد با شعر نوی فارسی دیدهایم (برای مثال: رزم مشترک و قاصدک) بنابراین به جا است این تصنیف جزء کارهای موفق او به حساب نیاید.
پس از این تصنیف نوبت به تکنوازی نوازندگان پُرفَن گروه رسید؛ به راستی انگار که قرار بود شب شبِ شعبدهبازان باشد. «کیوان ساکت» با تارنوازی پُرزورش که در سالهای اخیر سر و صدای زیادی هم به پا کرده این بخش را نواخت. تکنوازی او با تاکید بسیار بر ویبرههای مختلف و اجرای پاساژهای بسیار سریع و چند نوع ریز که مداوم از تند به کند و برعکس حرکت میکند همراه است. او را که از جمله نوازندگان سالهای گذشتهی گروه عارف است بیشتر به عنوان دنبالهروی شیوهی وزیری در تارنوازی میدانند. بیان تار وی در این اجرا چیزی میان شیوهی نوازندگان رادیو و نوازندگی فنی به روش وزیری است. این بخش را باید تا حدی نمایشی و در تناقض با روند و صدادهی موسیقی تا اینجای برنامه دانست.
پس از چهارمضراب حجاز که اجرای آن هم مانند خسرو و شیرین بود، تصنیف «شکر و شکایت» اجرا شد. این تصنیف از این دیدگاه جالب توجه بودکه دیگر آهنگساز به نام ایرانی «حسین علیزاده» هم بر این شعر حافظ تصنیف ساخته است. مقایسهی آثار موسیقیدانان، جزء عادات شنوندگان کنسرت در ایران نیست اما به هر حال به یاد آوردن آن تصنیف در حال شنیدن این یکی و مقایسهی تفاوت ایدههای دو آهنگساز، میتوانست لذت بخش باشد و امضای شخصی مشکاتیان را برای شنونده بیشتر هویدا کند.
نوبت اجرا به نوازندهی دیگر گروه «بهداد بابایی» رسید که او هم جزو سهتار نوازان چیره دست در سالهای اخیر است. هر چند کمتر اما در نوازندگی او هم چیزی از نمایشهای فنی موجود بود. نکتهی قابل توجه در ساز او این بود که سرعت نوازندگی او با ساختار جملات گوشهای که نوربخش میخواند رابطهی خوبی داشت. شاید این قسمت را بتوان نمونهای از اجرای نسبتا موفق جملات ردیف با بیان فنی امروز نوازندگان دانست.
پس از تصنیف «فریاد» برنامههای نوشته شده در بروشور با اجرا تطبیق نمیکرد. در بروشور آمده؛ تصنیف فریاد، چهارمضراب حجاز، ساز و آواز و تصنیف شکر و شکایت اما همانطور که اشاره شد، برنامه به صورت تصنیف فریاد، تکنوازی تار، چهارمضراب حجاز، تصنیف شکر و شکایت و تکنوازی سهتار اجرا گشت. مشخص نیست که برنامه پس از چاپ بروشور عوض شده یا این که بیدقتی در طراحی باعث عامل این اتفاق بوده است. به جا است که تغییراتی از این دست را پیش از شروع برنامه مجری به اطلاع شنوندگان برساند. در حقیقت با این کار اهمیت شنونده در نظر برنامهریزان مشخص میشود.
تصنیف «گَوَن» از آثار اخیر پرویز مشکاتیان در انتهای بخش اول اجرا شد. در این تصنیف بیشتر ویژگیهای آهنگسازی مشکاتیان دیده میشود؛ رابطهی کلام و موسیقی و شکست ریتم در این قطعه به خوبی هویدا است. و میتوان آن را جزء بخشهای موفق این کنسرت به حساب آورد. نکته مبهم در مورد این تصنیف نام گویندهی کلام است. در بروشور چیزی نوشته نشده بود؛ دلیل اینکه نام «شفیعی کدکنی» فراموش شده معلوم نیست. همین اتفاق برای کلام تصنیف ققنوس افتاده بود؛ به گویندهی آن هم اشارهای نشده بود. در مورد تصنیف ققنوس شاید عدم درج نام شاعر توجیه پذیر باشد چون کلام از پرویز مشکاتیان است. اما در مورد گَوَن نیامدن نام شاعر فقط میتواند حاصل یک اشتباه باشد.
سی دی اثر کی میاد بیرون منتظریم