رشد این رشتهی علمی در شرایطی که ارتباط با جهان خارج روزبهروز کمتر میشد (به ویژه در دورهی استالین) یک مسیر منحصر به فرد را رقم زد، به ویژه که در دیگر حوزههای اندیشه مثل نشانهشناسی، نقد ادبی فرمالیستهای روسی و … نیز خطوط تفکر متمایزی بود که روی نظریهپردازان موسیقی تاثیر میگذاشت. شرایط بسته، شاید شبهگلخانهای، موجب رشد مجموعهای از مفاهیم، حوزههای مورد علاقه و روشمندیهای پژوهش موسیقایی شد که یا بهکلی مختص موسیقیشناسی روسیاند (موزیکوودینیا) یا اگر در موسیقیشناسی غیر روسی هم معادلهایی دارند؛ در موزیکوودینیا به معنایی کاملا متفاوت یا در جایگاههایی دیگر بهکار میروند (۶).
بعضی از این مفاهیم که قدمتشان به نوشتههای آسافیف میرسد، در دوران پژوهشی کار او و نیز پس از او در کار دیگران، تحولی از سر گذرانده و معنیشان بهشدت دستخوش دگرگونی شده است. بهاینترتیب ما با یک ترمشناسی و مجموعهای از مفهومهای برآمده از یک مکتب علمی متمایز روبرو میشویم که بدون فهمیدن آنها (یا درک درست و دقیق)، فهمیدن آنچه بر آن اساس نوشته شده است اگر نه غیرممکن، دستکم بسیار دشوار خواهد بود. حال میتوان ایراد اصلی کتاب برای اغلب خوانندگان ایرانی را به روشنی دید. کتابی که متنی بسیار پیشرفته و پیچیده در زمینهی موسیقی آوانگارد است، تماما براساس آن سلسه مفهومها و ترمشناسی خاص نوشته شده و اگر خواننده با این ظرافتها آشنا نباشد در بیشتر موارد اصل موضوع را درک نخواهد کرد و بهرهی کافی از آن نمیبرد بلکه در مواردی گمراه نیز خواهد شد.
«تئوری کمپوزیسیون معاصر» کتابی است که نه فقط بر بستر موزیکوودینیا بلکه در محدودهی یکی از دو مکتب شناختهشدهی آن، یعنی مکتب مسکو (۷) و تحت تاثیر اندیشهی نامدارترین نمایندهی آن مکتب «یوری نیکلایویچ خولوپوف»، تاثیرگذارترین موسیقیشناس اتحاد شوروی پس از آسافیف بهویژه در شناساندن و حمایت از جریانهای آوانگارد موسیقی روسی (در زمانی که چنین دلبستگیهایی فوقالعاده خطرناک بود)، نوشته شده است.
جدا از تقدیم شدن کتاب به او و چند فصلی که خودش نوشته است، با یک نگاه ساده به موضوعها و نامهای مولفان و یادآوری حضور تعدادی از شاگردان خولوپوف (کسانی که پایاننامهی دکتریشان را راهنمایی کرده مانند «تسنوا» که ویراستار مجموعه است)، میتوان دید که با کتابی خولوپوفگرایانه روبرو شدهایم. این آنگاه اهمیت بیشتری مییابد که بدانیم قطع نظر از تفاوتهای موسیقیشناسی روس با دیگرها، خود خولوپوف هم برسازندهی برخی مفاهیم تازه در موزیکوودینیا بوده و هم برخی مفاهیم را به گونهای مختص خود بهکار گرفته است؛ از این جملهاند «تمبریکا» که برساختهی اوست و «سونوریکا» و تلقی خاصش از هارمونی (۸) یا روش خاص او و خواهرش (والنتینا نیکولایوونا خولوپوا) در تجزیه و تحلیل موسیقی آتونال با عنوان همیتونیکگرایی (۹).
پی نوشت
۶- Hakobian, L. (2015).
Theoretical Conceptions in
Musicology as a Potential
Obstacle to Musical
Comprehension. Musica Docta, 5 (1), 19-28.
۷- مکتب متمایز دیگر مکتب لنینگراد است که در حاشیه ی مقاله ی دیگری به طور مختصر به مختصات آن پرداخته ام: ﻭﺍﻡﮔﯿﺮﯼ ﻣﻮﺳﯿﻘﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﻣﺜﺎﺑﻪ ﺍﺭﺟﺎﻉ ﺑﻪ ﻫﻮﯾﺖ؛ ﻧﻘﺪﯼ ﺑﺮ ﺁﻟﺒﻮﻡ “ﻣﻮﻧﻮﺩﯾﺰﻡ” ﺑﻪ ﺁﻫﻨﮕﺴﺎﺯﯼ ﻣﻬﺪﯼ حسینی، ﺁﺭﻭﯾﻦ ﺻﺪﺍﻗﺖﮐﯿﺶ، گزارش موسیقی، شمارهی ۵۹، ۱۳۹۲.
۸- Холопов, Ю. Н. (۱۹۸۸).
Гармония: теоретический курс. Музыка, ۱۹۸۸.
۹- Ewell, P. A. (2013). Russian
Pitch-Class Set Analysis and
the Music of Webern. Gamut:Online Journal of the Music
Theory Society of the Mid-Atlantic, 6 (1), 7.
۱ نظر