نوشته ای که پیش رو دارید گزارشی است از پرفورمنسی درباره موسیقی با عنوان «شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد» که در خانه هنرمندان به اجرا رسید. این گزارش به قلم مسعود قدسیه، هنرمند گرافیست نوشته شده است.
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
روز جمعه ۲۶/۶/۹۵ در خانه هنرمندان تعدادی از هنرمندان عرصه موسیقی با هدایت جلیل صادقی اشرافی به اجرای پرفورمنسی پرداختند. پرفورمنس نحوه ای از بیان هنری است که هنرمند از تمام امکانات (نمایشی، موسیقی و هنرهای تجسمی) که در اختیار دارد استفاده می کند تا مخاطب را با اندیشه و مفهومی که در ذهن خود دارد با خود همراه کند اما یک تفاوت عمده میان این نحوه اجرا با انواع دیگر هنرها وجود دارد که می توان به بداهه بودن اتفاقات صحنه اشاره کرد، اتفاقی که از حوزه اختیار هنرمند خارج است و اتفاقاً همین نکته مدنظر هنرمند است.
عصر جمعه کمی آنطرفتر از ساعت پنج، ۳۰ هنرمند در کل گالری های طبقه اول خانه هنرمندان به سبک و سیاق موسیقی ایرانی بر روی زمین نشستند، خواندند و نواختند. این اجرا ۴۵ دقیقه به طول انجامید. مدیریت اجرای موسیقی برعهده پریسا کرمی بود. تصانیف قدیمی، قطعاتی بود که در این اجرا نواخته شد و در انتهای برنامه، همه هنرمندان به مدت پنج دقیقه سکوت کردند.
اما در واقعیت چه گذشت؟
راه پله را که بالا می رفتی با مردمی مواجه می شدی که همه از اتفاقی شوکه بودند، چهار نوازنده با تن پوشی مشکی، در اطراف اثر زیبای مرحوم کیارستمی، «هفت چنار» نشسته بودند و ساز می زدند اما به همین جا ختم نشد، صدای ساز و آواز از سالن های دیگر نیز می آمد، وقتی وارد هر کدام از سالن ها می شدی، انگار به درون ذهن هنرمند وارد می شوی، انگار هنرمند تورا به دیدن لابیرنتی دعوت کرده که خودش نیز نظاره گر آن است، می داند و نمی داند، برای خودش نیز سوال است، ما را به مهمانی دعوت کرده که خود نیز مهمان آن است و بدون حضور میزبان همه از مهمانی لذت می برند. نوازندگان و خوانندگان نه به سمت تماشاگران که برعکس رو به دیوارنشسته بودند و از مهمانان پذیرایی می کردند.
مانیفست
بر روی صندلی یکی از گالری ها، کلمه «شوق» مرا به سمت خود کشید، این کلمه با فونتی قدرتمند بر روی بروشور نقش بسته بود، بروشور را که باز می کردی با کلماتی مقطٌع و سهمگین روبرو می شدی که بیانیه هنرمند بود.
ایست! حدود! باید؟ نهان! دستور! پستو! کن! حسرت! باید! دیوار! رو! ممنوع! آه! چهارچوب! نباید! ایست! گریز! خستگی! باید! دیوار! امر! نکن! ثابت! حد! شرط! حسرت! سکوت!
هر کسی از ظن خود شد یار من
در این میان مردمی که دعوت شده بودند، خود آستین بالا زدند. برخی زیر لب ادامه موسیقی را زمزمه می کردند، برخی میان مردم راه می رفتند، برخی مشغول گرفتن عکس سلفی بودند و برخی کنار هنرمندان می رفتند، روی زمین و رو به دیوار می نشستند و با آنها همراه می شدند و برخی چشمانشان را می بستند و به موسیقی گوش می دادند و لذت می بردند. اما شاهکار این تابلو، کودکی بود که به دنبال پیدا کردن جواب، کنار نوازنده ای نشسته و به حرکات او خیره شده بود.
پرده آخر
قطعه آخر این اجرا سکوتیبود به مدت پنج دقیقه! در اینجا هنرمند فریاد می زد اما با سکوتش، بلند هم فریاد می زد و البته گوشخراش.
بسیار عالی خلاقانه و دارای نحوه ای همراهی درونی.