نوشته ای که پیش رو دارید، گرآوری مطالبی است درباره نگاه جلالالدین محمد بلخی معروف به مولانا، این تحقیق را حسن نبوتی گرآوری کرده است:
شعر و موسیقی چنان در هم تنیده اند که هیچ یک بدون دیگری کمال خود را نمی یابد. مولانا مصداقی بارز از این نمونه است. شعرش تجسم پایکوبی، رقص و ریتم است؛ معنایی بس شگرف و عرفانی، تمام مصادیق لازم برای یک پیوند عمیق با موسیقی را فراهم کرده است. در نوشته ای که پیش رو دارید، نوشته ای پیش رو دارید، گرآوری نظریات اندیشمندان علوم انسانی است در اینباره.
در ایجاد یک کار هنری، ذهن و بدن و روان درگیر است. با این استدلال که در تعامل کلامی از ساختار های مغزی کاملا متفاوت استفاده می شود. در خلق یک اثر هنری، انعطاف پذیری، مشاهده از نزدیک، رشد ادراکی، تجسم فضایی، دستکاری ابزارها و مواد از نظر مفهومی و فیزیکی، تحمل بی نظمی و هماهنگی، توانایی مستمر از مواد و مهارت های شناختی و یدی برای ایجاد شکل لازم است. (مهدوی، ۱۳۸۵: ۲۹)
در برخورد با آثار گرانسنگ ادبا و عرفا، بسیار هنگام برداشت جزئی و در نهایت عدم آگاهی از جوانب متعدد اثر جزئی و گاهی تنگ نظری و تعصب شاعر یا نویسنده ای داریم و این جای بسی تاسف است. در حالی که اگر به منقاش ذوق، به بررسی ظرایف و دقایق آثار صاحبنظران بپردازیم، هرآنچه در سینه داریم و به اشتیاق به دنبال مطلبی متفاوت از برداشت پهناگر و سطحی دیگران بگردیم به مقصد و مقصود دلخواه خواهیم رسید. (عناصری، ۱۳۸۷: ۴)
مولانا بر آنست که نغمه های دلپذیر الحان موسیقی و ترجیحات روح نواز ساز و آواز خوش که آدمی را بی اختیار بسوی خود می کشاند و روح را، تازگی و نشاط و قدرت و قوت می بخشد پرتویی ضعیف است و رقیقه ای اندک از موسیقی کل روحانی عالم والا. (شیری، مهری، حسینی آب باریکی، ۱۳۹۱: ۹۱)
مولوی هم به دانش علمی و هم به دانش عملی موسیقی آگاهی کامل داشته است و خود به این آشنایی عمیق و ژرفش در نواختن رباب، نی و چنگ در دیوان شمس اشاره کرده است. (همایی، ۱۳۶۳: ۵۹۵)
اینکه موسیقی چگونه از اعماق حیات خبر می دهد و غوطه می خورد نکته ای است که در هیچ کجا چون ادبیات آغازین مثنوی با زیبایی و دلنشینی بیان نشده است. (سرامی، ۱۳۸۴: ۱۴۹)
فیثاغورث بر این باور بود که اصوات و اعراض، ناشی از حرکت در رسوخ روح در مدارند، چون کرات آسمانی می چرخند و سیارات و ستارگان دارای حرکتند، لاجرم آنها نیز دارای الحاق و بیانی موسیقیایی اند که توسط آن پروردگار تجلیل و تکریم می گردد. (اقبال، ۱۳۷۵: ۶۸)
آثار و نشان این اندیشه را در دوران اسلامی در عقاید اخوان الصفای بصره هم می توان یافت. آنها نیز معتقد بودند که از آن رو که کرات آسمانی در گردشند و ستارگان نیز حرکتی دارند، نواهای موسیقی پدید می آورند و به زبان خود خداوند را تجلیل می کنند و ارواح و فرشتگان را نیز به وجد و شادمانی می آورند. همانان که روح ما در قالب جسمانی از آهنگ شیرین موسیقی مسرور می گردد و اندوه را فراموش می کند؛ و از آنجایی که این آهنگ ها انعکاساتی از موسیقی علوی است، روضه ی رضوان را به یاد می آورد که ارواح انسانها به چه حالات وجد و سرور در آنجا زیست می کنند. (تدین، ۱۳۶۹: ۴۷۸).
منابع
تدین، ع. ا. (۱۳۶۹). از قونیه تا دمشق. تهران: کنکاش.
سرامی، ق. (۱۳۸۴). از خاک تا افلاک (سیری در سروده های مولانا جلال الدین). تهران: ترفند.
شیری، ق.، مهری، ب.، & حسینی آب باریکی، س. آ. (۱۳۹۱). از لاکان تا مولانا. ادبیات عرفانی، ۹۱.
عناصری، ج. (۱۳۸۷). هنردرمانی و نقش آن در بهداشت روان. فصلنامه ی بهداشت روان، ۴.
مولوی تصحیح فروزانمهر، ج. ا. (۱۳۶۱). کلیات شمس. تهران: امیرکبیر.
مهدوی، ا. (۱۳۸۵). مقدمه ای بر هنر درمانی. رهپویه ی هنر، ۳۰.
همایی، ج. ا. (۱۳۶۳). مولوی نامه. تهران: آگه.
۱ نظر