۱۴ – مفهوم عبارت ” قوی تر شدن دست نوازنده” که در اثر گذشت زمان و تمرین کردن بدست می آید، چیست؟
این سوال، یکی از جالب ترین موضوعات در حوزه نوازندگی است و تشریح آن نسبتا دشوار است؛ همانطور که می دانیم در اثر تمرین، عضلات و تاندون های دست قوی تر شده و غضروفها نیز نرم تر و
روانتر می گردند و از طرف دیگر انگشت ها نیز برای تحمل حالات غیر متعارف، نظیر کشیدگی ها و باز شدن های بزرگ و همینطور تحمل انواع هماهنگی ها با یکدیگر، آمادگی پیدا می کنند و قوی تر
می شوند.
اما در واقع، توان و نیرومندی بدست آمده دربخش های مختلف عضلات وانگشتان و… دستها که ناشی از تمرین با ساز است، مقدار بزرگی نیست و مثلا نیروهای وارده به دستان نوازنده، هرگز شبیه یا به
اندازه نیروهای وارده به دستان یک ورزشکارنیست و این تصور که ” نوازنده قوی دست” ، صرفا یک نوازنده است که با تمرین های زیاد دستانش نیرومند گشته و از این رو قادر به اجرای بسیاری از
قطعات شده است ، یک تصور اشتباه است.
در اینباره باید توجه داشت، نیرویی که از طرف مجموعه هر دست برای نواختن سازلازم است، مقدارکوچک و محدودی است؛ و مثلا یک فرد ورزشکار که تمرین های بدن سازی می کند، مقدار بسیار
بزرگتری از این نیروها را به دستانش وارد می کند.
تمرین با ساز، نمی تواند که از یک حد محدود و نسبتا کم، عضلات را قوی تر سازد.( زیرا همانطور که گفته شد، نیرویی که برای نواختن ساز لازم است از لحاظ فیزیکی در بحرانی ترین حالات نیز،
کوچک است. ) از طرف دیگر جالب اینجاست که بیش از اندازه نیرو گذاشتن درهنگام نواختن نیز باعث انقباض عضلات می گردد که به هیچ وجه برای نوازندگی مطلوب نیست و نتیجه بد و معکوس می
دهد. اینجاست که کم کم می توان مفهوم ” قوی تر شدن دست ها” را تشریح نمود؛ در واقع این عبارت، یک” اصطلاح مجازی” است که در درجه نخست، نشانگر توانمند ترشدن ذهن نوازنده دردرک مسائل
اجرایی است، که حاصل تمرین های او با سازمی باشد.
پس مفهومی که ازاین اصطلاح بدست می آید شامل موارد : اول، قوی تر گشتن “جسمانی” عضلات نوازنده است که بصورت محدود بوده و دوم، توانمند شدن”غیرجسمانی” نوازنده است که بصورت نا محدود
بوده و به مفهوم تکامل یافتن قدرت تجزیه و تحلیل ذهن او می باشد.
ذهن که در اثرعواملی چون: ممارست در تمرین با ساز، گذشت زمان، شنیدن موسیقی و مطالعه و آموزش رشد می یابد و به” قدرت درک وتحلیل” بیشتری در حل مسائل موسیقایی و نوازندگی می رسد، توانایی
بیشتری دربازنمودن گره های اجرایی موسیقی می یابد وبهتر می تواند به اجرای موسیقی بپردازد ودر واقع اصطلاح” قوی تر شدن دستها” بطور غیر مستقیم به مفهوم، توانمند تر شدن ذهن نوازنده است.
۱۵- هنگامی که درنواختن قسمت هایی از قطعات دچارمشکل می شویم و به همین دلیل موسیقی ناقص می شود، چه راه حلی وجود دارد؟
در واقع، پاسخ به این سوال تا حد زیادی ادامه پاسخ به سوال قبلی است؛ همواره دیده می شود که برای اکثرقریب به اتفاق نوازندگان، میزان هایی که به اصطلاح غیر قابل اجرا و بسیار مشکل هستند در
قطعات وجود دارد و در واقع پس از هر بار رسیدن نوازنده به آن بخش ها، موسیقی مورد اجرا دچار ضعف و یا مکث می گردد وگاهی نوازنده دچار یاس ازاجرای آن موسیقی می گردد، به همین دلیل بسیاری
نمی توانند آثار مورد علاقه خود را اجرا کنند. یکی از” بهترین” راه حل های این قضیه اینست که:
نوازنده در یک مقطع زمانی چند ماهه، قطعه مورد نظر و همینطور تمامی قسمت هایی که در نواختن آنها دچار مشکل می گردد را به طور مفصل تمرین کند، سپس تمرین کل قطعه را رها سازد و به نواختن
اثر دیگری مشغول گردد، و دوباره پس از چند ماه، شروع به تمرین قطعه اصلی نماید و این چرخه را تا رسیدن به کمال در اجرای آن موسیقی ادامه دهد.
در تشریح این روش اینگونه می توان گفت که: در مقطع زمانی که قطعه اصلی را( که در اجرای آن مشکل داریم) پس از یک دوره تمرین رها می سازیم و مشغول تمرین قطعه دیگری می شویم، به غیر از
اینکه در این مدت در اثر تمرین پیوسته در نواختن تواناتر می گردیم، ذهن نیز بطور” ناخودآگاه”، مشغول تمرکز و تامل روی مواردی است که در حل مسائل آن دچار ضعف بوده است.
این دوره زمانی مقطعی بسیارحساس می باشد که سپری شدن آن باعث بروز آمادگی و بدست آمدن توانایی های بیشتر ذهن در “هضم و تحلیل” دشواری های روبروی نوازنده می گردد و در بسیاری با سپری
شدن آن به روش فوق، توانایی اجرای پاساژهای مشکل دار بوجود می آید.
۱ نظر