او غزلی را اجرا کرده است با ردیف «نشینم» (۲) که غزلسرا به جای «ببوسم»، «نشینم» را انتخاب کرده و بنان با چنان مهارتی این غزل را اجرا کرده که زهر و ابتذال کلمه را گرفته و این کاری است که از عهده همه کس برنمیآید.
روحالله خالقی نوشته است: «صوت بنان … لطیفترین صدایی است که تاکنون شنیدهام. او وقتی صدا را در گلو میغلطاند بقدری تحریرهایش منظم و مرتب و خوشآهنگ وزیباست که کمتر نظیر داشته است. علاوه بر این گوش بنان بسیار حسّاس است و هرگز ندیدهام که پردهای را خارج بگیرد. بنان در آواز استعدادی بینظیر دارد … در خواندن سبکی ماهرانه و بسیار مطلوب دارد که خاص خود اوست …» و بهقول آقای حسینعلی ملاح «شاید بتوان از دیدگاه زیباییشناسی صوت خوش بنان را به خط منحنی تشبیه کرد که عاری از هرگونه زاویه است و شنونده مطلقاً زبری، درشتی و یا عدم نرمش از آن احساس نمیکند.»
من بیآنکه موسیقیشناس باشم، به عنوان شنوندهای دوستار به یاد کسی که سالها اوقات عمر مرا با آواز و هنر خویش از شور و شوق سرشار کرده است این سطور را مینویسم. هماکنون به خود نوید میدهم که باز گوش جان به آوای دلنواز و هنر جاودان بنان بسپارم و قطعات زیر را بشنوم:
تو سوز آه من، ای مرغ شب، چه میدانی (دشتی).
دلی دارم خریدار محبت (سهگاه).
آمد اما در نگاهش آن نوازشها نبود (همایون).
داد حُسنت به تو تعلیم خودآرایی را (دشتی).
چنگ رودکی (اصفهان).
یک روز در آغوش تو آرام گرفتم (ابوعطا).
تنم در کوره تب سوزد امشب (افشاری).
یک شب آخر دامن آه سحر خواهم گرفت (دشتی).
هروقت آواز موّاج بنان را میشنوم گویی بر ساحلی ایستادهام و امواج دریا نرم نرم به سوی من در حرکتند، اندک اندک فراتر میآیند و بهتدریج مرا در آغوش میکشند و با خود میبرند؛ و یا چون عطری مطبوع و سکرآور است که از دور میرسد و کمکم مشام جان را پر میکند. برخورد آواز او با اعصاب من چنان است که انگار سرانگشتان مهربان محبوبی پردههای جانم را به نوازش درمیآورد.
من همیشه یکی از مظاهر بارز صنع خداوند را در هنر و آفرینش هنرمندان دیدهام. شگفتا در قلم جانبخش آن نقّاش و پیکرتراش و خوشنویس و یا در پنجه گرمپوی نوازنده و لحن آفرین و در آوای شورانگیز حنجره خواننده چه سحری بهکار رفته که هرچند از حیث پیکر و اندامها نظیر هزاران فرد دیگرند هزاران تن به مددِ هم نیز نمیتوانند ذرّهای از هنر آنان را به وجود آورند؟!
خیز تا بر کلک آن نقّاش جانافشان کنیم
کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت!
پی نوشت
۲- منظور این قطعه است: خواهم ای گل خار گردم تا به دامانت نشینم (همایون).
سلام. به جرات میگم بنان لطافت را به صدایش می دمید. نه اینکه در اصل صدایش لطیف باشد. برخلاف افتخاری و گلپا که ذات صدایشان لطیف هست. البته خوانندگانی هم هستند که اصولا نمی توانند صدایشان را لطیف کنند. دقت کنید صدای بنان ظرافت ندارد. تنوع حالات بم صداش کم هست ولی خوب دو صدایی خواندن را در ایران جا انداخت. بنان با قابلیت صوتی محدود همه استفاده از صدایش رو به عمل اورد.