این نکته را نیز باید در نظر داشت که موسیقی اندازه گیری شده در این دو مقاله از لحاظ کشش نت ها و کشش و فشرده سازی تمپو، درهم و برهم نیست. بالعکس هر دو مقاله روی ژانر های کار کرده اند که تمپوی مشخص و دقیق از اهمیت و ارزش زیادی برخودار است؛ نمونه ی نروژی موسیقی رقص است. به هر حال باید به یاد داشت که تفاوت بین تمپو ها در سطح زیرشاخه ها اهمیت چندانی ندارد البته تا زمانی که مقادیر به صورت نسبی اندازه گیری شده اند و نه به صورت مطلق.
مستندات دیگری از دیالکت های “Springar” و “Polska” در موسیقی اسکاندیناویایی قابل یافتن است. در این متر ها، بیت های سه تایی طول های مختلفی دارند و نسبت طولی بیت ها به همدیگر مطابق ضرایب ساده ی زیرشاخه های هم طول نیست. این ژانر ها در تحقیقات اسکاندیناویایی برای بیش از ۱۰۰ سال توجه زیادی را به خود جلب کرده اند.
با این حال هنوز هم اجماع کلی بر چگونگی درک این متر ها وجود ندارد، البته این دیدگاه مشترک وجود دارد که سه بیت، سطح زیرشاخه ی هم طول ندارند. همچنین در مورد طول سه بیت نسبت به همدیگر نیز اختلافات زیادی وجود دارد، نه تنها بین دیالکت های مختلف موسیقی بلکه بین نوازنده ها و حتی در اجراهای منفرد. یک مدل پیشنهادی توصیفی در شکل ۶ نشان داده شده است که در برخی انواع موسیقی، با رعایت حدود خاصی، بیت کوتاه اولی به بیت بلند دوم زمان می دهد.
در این مدل، بیت متوسط همیشه یک سوم میزان است. با این حال، بررسی برخی اجرا ها نشان می دهد که انواع دیگری مثل کوتاه-بلند-بلند نیز وجود دارد که در آنها هر بیت به ترتیب ۲۵، ۳۷، ۳۷ درصد از میزان را تشکیل می دهد، که با این مدل مطابقت ندارد. همین طور آنچنان که مدل بالا نشان داد، امکان وجود اختلافات زیاد، مسئله را پیچیده تر می کند. این نکته را نیز باید مدنظر داشت که تمپو همیشه ثابت فرض می شود و تحت تاثیر طول بیت های مختلف قرار نمی گیرد. ژانر Springar نمونه ای از متریکی است که در آن نه تجربه ی شنونده و حفظ تمپو توسط نوازنده از طریق پالس ساعت زیرشاخه ای قابل توضیح نیست. در واقع تئوری “CFP”، پیچیدگی بیشتری به این مساله می افزاید چراکه، برای توضیح طول نسبی بیت ها استفاده از تئوری “CFP” امکان پذیر نیست.
تفاوت های بیانی؟
یکی از راه های که می توان تئوری بیت سریع معمول را نجات داد این است که به تفاوت تئوریک مهم بین دسته بندی های طول زمانی و طول زمانی اجرایی متوسل شد. از این دیدگاه، واحد های استفاده شده برای ساختار سلسله مراتب متریک را می توان به عنوان دسته بندی های طول زمانی شناخت، که (مانند هر دسته بندی دیگری از لحاظ پارامترهای موسیقیایی) هنگام اجرا امکان ایجاد تغییرات در آنها امکان پذیر است. چنین تفاوت هایی ممکن است به عنوان اجرای ضعیف، تغییرات تصادفی و یا ابزاری برای بیان، تلقی گردند.
۱ نظر