با این طرز فکر، اگر یک سطح مرجع بالای بیت ها داشته باشیم، هیچ دلیلی ندارد که بیت ها باید طول های برابر داشته باشند و یا حتی طول های آنها ضریبی از زیرساخت ها باشد. مادامیکه آن ها با سطح بالایی یکدست و بی تناقض باشند؛ می توانند هر گونه رابطه ی متقابلی داشته باشند. اما با توجه به بحث های صورت گرفته که متر در آن ها به حرکات بدن مرتبط است، ممکن است این سوال پیش بیاید که حرکات بدن چه موانعی بر سر راه واحد های زیر ساختی ایجاد می کند.
اگر بخواهیم مفهوم متریک نشستن منفعل یک فرد بر روی یک صندلی را درک کنیم، ایده ی وجود یک ساعت با پالس سریع در سیستم عصبی او می تواند توجیه قانع کننده ای باشد. اما اگر بخواهیم یک زمینه ی متفاوت اما مشابه در مورد اجرای موسیقی را مد نظر قرار دهیم، برای مثال موسیقی مخصوص رقص، باید از منظر دیگری به قضیه بنگریم. فاکتور مهم در این ارتباط این است که امکان حرکت دادن بدن بر طبق موسیقی وجود دارد، و این که یک فرد می تواند در بدنش حرکتی مشترک با موسیقی و دیگر عوامل تجربه بکند. از نظر من چنین حرکاتی کاندیدا های بهتری برای توضیح سطح مرجع هستند تا پالس سریعی که هیچ جایی در بدن ندارد.
توجیه تایید کننده ی این دیدگاه مشاهدات تجربی است که رابطه ی نزدیک بین الگوهای قابل مشاهده ی حرکت بدن (در رقص) و الگوهای متریک در موسیقی را اثبات می کند. موسیقی دانی به من گفت برای این که تمام اعضای یک گروه با هم هماهنگی داشته باشند و زمان بندی مشترکی را دنبال کنند، مسئله ای است که به “هم مسیر بودن” این اعضا مرتبط است. توجیهات تجربی و مستحکم تری در تحقیقات رقص جان پیتر بلوم قابل مشاهده است. در برخی ژانرهای رقص سنتی اسکاندیناویایی، دو زوج رقصنده راه های مختلفی برای حرکت کردن دارند. نقل قول پیش رو در مورد “Bygdedanser” نروژی است اما در بسیاری از رقص های دیگر نیز قابل استناد است: «رقص از روند ادامه دار درون مایه های تعاملی و تم هایی تشکیل شده است که شامل چرخش ها، گرفتن ها، فاصله ها و موقعیت های نسبی، می شود.»
نکته اینجاست که هر نوع تعامل متقابلی بین دو زوج رقصنده صورت گیرد، یک اصل پایدار در اجرا وجود دارد و آن مرکز جاذبه ی الگوی حرکات بالا و پایین آن هاست. چنین حرکت هایی که در واژگان بلوم، “نوسان” نامیده شده اند، یک اصل مهم در راه رفتن عادی است. این حرکات به صورت یک سری خط صاف در شکل ۷ الف نشان داده شده است. موقعیت عمودی مرکز جاذبه ی بدن در محور y و زمان در محور x نشان داده شده است.
واحد پایه برای آنالیز حرکت بالا و پایین، در واژگان بلوم “بیت رقص” نامگذاری شده است. شکل ۷ب یک الگوی نوسانی عادی برای نوعی رقص والتز را نشان داده است. در اینجا دو بیت رقص که طول اولی دو برابر دومی است، واحدی را تشکیل داده اند که در طول رقص تکرار می شود. این الگو اولا، طول مدتی برابر با واحد پایه ی یک متر موسیقیایی ۴/۳ دارد و دوما، مخصوص این نوع رقص است.
رقص های دیگر که ساختار موسیقیایی سه بیتی دارند، الگوهای نوسانی متفاوت و مخصوص به خود را دارند. دیالکت های مختلف رقص “springer” نروژی می تواند از لحاظ الگوهای نوسانی و از لحاظ ورژن متریک مشخص خود، متمایز گردد. شکل ۸ الگوهای نوسانی دو نوع مختلف رقص “springer” را نشان می دهد.
۱ نظر