نغمه های پویا معمولاً گرایشی برای وصل یا حل شدن به نغمه های ایستا دارند. در گامهای ماژور و مینور درجه های اول، سوم، پنجم و هشتم است که از اجرای همزمانِ آنها، آکورد ایستا یا آکورد تونیک به وجود می آید که در آخرِ تمام قطعات موسیقی به عنوان پایان دهنده قطعه شنیده می شود. به طوری که تمام شنوندگان حالت خاتمه اثر را احساس می کنند.
در میان درجات باقیمانده یعنی درجه های دوم، چهارم، ششم و هفتم که همگی از درجه های حرکت کننده به شمار می روند، درجه های چهارم و هفتم از اهمیت بیشتری برخوردارند، چون نیروی جاذبه نسبتاً شدیدی آنها را به طرف خود جذب می کنند. یکی از آنها تونیک است که با نیروی جاذبه خود درجه هفتم را در جهت بالا رونده و دیگری درجه سوم که درجه چهارم را در جهت پایین رونده به طرف خود می کشد و چنانچه این دو درجه یعنی چهارم و هفتم به درجات سوم و هشتم منجر شوند، احساس رضایتی برای شنونده حاصل می شود. به همین دلیل درجه هفتم را محسوس و درجه چهارم را محسوس پایین رونده به شمار می آورند» (پورتراب ۱۳۷۷، ۴۱و۴۲).
اینقدر اصرار بر سرایش موسیقی آتونال و طرد به کارگیری سیستم تونال در پرورش شنوایی، لازم است روشن شود!؟ چند درصد از آثار موسیقی چه غربی و چه شرقی به شیوه آتونال ساخته و پرداخته شده است؟ در حالی که «از سال ۱۹۰۰ به بعد برخی آهنگسازان نظام سنتی تونال را رها کردند اما حتی امروزه نیز بیشتر قطعه ها و آثاری که می شنویم برمبنای صدا، آکورد و گامی مرکزی ساخته شده اند» (کیمی ین ۱۳۸۲، ۱۱۰). همچنین «از سالهای میانی دهه ۱۹۶۰ به بعد، بسیاری از آهنگسازان به آفرینش آثاری پرداختند که در آنها از نقل آثار قدیمی تر، به طور معمول آثار کم و بیش آشنای سده های هجدهم، نوزدهم و بیستم استفاده ای گسترده و تعمدی شده است» (کیمی ین ۱۳۸۲، ۷۲۶). و«در برخی از آثار متأخر بازگشت به نظام تونال نیز دیده می شود. برخی از این آثار سراسر تونال، و برخی دیگر در اساس آتونال اما دربردارنده توالیه ایی سنتی از آکوردها هستند که حسی گذرا از ثبات هارمونیک فراهم می آورد» (کیمی ین ۱۳۸۲، ۷۲۷).
عدم استفاده از تونالیته و رد بکارگیری نظریه جاذبه در حالی توصیه گردیده که: «اگر بخواهیم فرایندهای ذهنی خود را به خاطر بسپاریم، باید از آن الگوهایی منسجم بسازیم. بی نظمی و هرج و مرج را نمی توان به درستی به یاد آورد. به خاطر آوردن جملات بامعنا آسانتر از هجاهای نامفهوم است» (استور ۱۳۸۳، ۲۸۱).«اشتیاق شدید ما به معنا بخشیدن به یک رشته از نت ها یا نواها توسط تجربیات انجام شده در زمینه شنوایی دوگانه نشان داده شده است. اگر دو گروه از نتها که شامل جهش های زیاد هستند به طور جداگانه به سمع هر گوش برسد، مغز فواصل را برطرف و نتها را به صورت متوالی درک می کند» (استور ۱۳۸۳، ۲۷۶).
۱ نظر